✉️ آموزشوپرورش، دستوری یا تعاملی؟
بازگشایی حضوری مدارس یک ضرورت و یک مطالبه ملی است اما نه با این شیوه دستوری
🖋️ مزبان حبیبی
بخش اول
فرآیند آموزش میتواند به حسن رفتار یا بدرفتاری در بزرگسالی منتهی شود، اگر میخواهیم فراگیران در آینده رفتارهایی اخلاقی، انسانی و قانونی داشته باشند، لازم است همین رفتار را در فرآیند آموزشِ دانشآموزان، صادقانه به نمایش بگذاریم.
در واقع، دو سیستم آموزشیِ ناشی از دو نوع نگرش به فرایند آموزش وجود دارد:
۱. آموزشِ دستوری
۲. آموزشِ تعاملی
در آموزش دستوری، تمام محتواهای درسی از طرف حکومت مرکزی تعیین شده و اجرا میشود، معلم و دانشآموز، هیچ اختیاری ندارند و مجبور به انجام دستورات از بالا هستند. در جوامع با آموزش دستوری، غالبا نهاد آموزشوپرورش و به دنبال آن حاکمیت مستقر در جامعه، در معترض یک بیاعتمادی مزمن قرار دارد که درمان این بیاعتمادی، هزینههای بسیاری را طلب میکند. در چنین جوامعی، کشاورزی، صنعت و حتی درمان هم دستوری اداره میشود، در مقابلِ این شیوه آموزش، آموزش تعاملی قرار دارد که نهاد خانواده و معلمان، بیشتر تاثیر را برای تصمیمگیری در فرآیند آموزش دارند و لذا تصمیمات اخذ شده هرچند مورد نقد قرار خواهد گرفت اما به ندرت مورد هجوم افکار عمومی است.
در جوامع با آموزش تعاملی، نهاد خانواده خود را حامی نهاد آموزش میداند که نتیجه این حمایت، اعتماد عمومی به نهاد حاکمیت خواهد شد. توسعهیافتگی نیز یکی از نتایج آموزش تعاملی است.
سه تفاوت عمده از نتایج آموزش دستوری و آموزش تعاملی را میتوان چنین ذکر کرد:
یکم، بودجه آموزش:
در کشورهای با آموزش دستوری، اهداف، شیوه و محتوای آموزش، همگی بر اساس بودجهای برنامهریزی میشود که حاکمیت به حوزه آموزش تخصیص میدهد اما در آموزش تعاملی، بودجه حوزه آموزش بر اساس اهداف، محتوای و شیوههای آموزش، تعیین خواهد شد و حاکمیت خود را مکلف به تامین این بودجه میداند.
دوم: نتایج فرآیندها
تعلیم شدگان توسط آموزش دستوری، به فرآیندهای انجام امور در کشور، میگویند دستورالعمل (command, Instruction) در مقابل آموزش دیدگان سیستم آموزشی تعاملی، میگویند توصیهنامه (Recommendation).
در دستورالعمل، نتیجه از قبل معلوم است و نباید یا اصولاً نمیتوان به نتیجه دیگری رسید و در مقابل توصیهنامه هیچ نتیجه خاصی را مدنظر ندارد و پس از اجرای توصیهها، نتایج اندازهگیری، بررسی و تحلیل خواهد شد.
نتیجه صدور دستورالعمل فقط یک اتفاق تکراری است: دستکاری آمار جهت رسیدن به نتیجه مورد نظر در دستورالعمل، اما نتیجه توصیهنامه در اغلب مواقع اصلاح فرآیند جاری به سمت یک نتیجه بهتر در شرایط یکسان است.
سوم، نگاه مالکانه به مدارس:
در سیستمهای آموزشی دستوری، بالاترین مقام اداری در حوزه آموزش، بر اساس اطلاعاتی که غالبا مورد تایید مردم نیست و بر اساس آنکه خود را مالک تمامیت مدرسه میداند، دستور به بازگشایی حضوری مدارس میدهد و هیچ یک از هشدارها و توصیههای فعالان حوزه آموزش را نخواهد شنید، این همان چیزی است که در کشورمان رخ داد. در مقابل، در سیستمهای آموزشی تعاملی، خانواده با دیدن شرایط پایدار خواستار حضوری شدن مدارس شدند و با در نظر گرفتن شرایط، هر شهر و هر مدرسه با تکیه بر امکانات دولتی و منطقهای و با رایزنی خانوادهها، بازگشایی انجام شد. این خواست در نیمه دوم سال گذشته از طرف مردم و کارشناسان اعلام شده بود اما از طرف وزارت، شنیده نشد.
بررسی بازگشایی حضوری مدارس در ایران:
طی سه روز که از بازگشایی حضوری مدارس میگذرد، واکنشهای بسیار تندی را شاهد بودهایم که تجمعات خانواده دانشآموزان یکی از موارد آن است.
به عنوان معلمی با بیش از سی سال سابقه تدریس ریاضیات، سوالاتی را بعد از دستور به بازگشایی مدارس و قبل از بازگشایی مطرح نمودم که هیچ پاسخی دریافت نشد.
سوالات چنین بود:
سوال اول: تکلیف آموزش دانشآموزان زیر چیست؟
۱. دانشآموزان مبتلا به کرونا
۲. دانشآموزان دارای علایم بیماری کرونا
۳. دانشآموزان مبتلا به بیماریهای زمینهای
چون اگر معلمان به صورت صددرصدی آموزش حضوری را آغاز کنند، هیچ تکلیف قانونی برای آموزش غیرحضوری نخواهند داشت.
سوال دوم: تکلیف معلمان زیر چیست؟
۱. معلمان مبتلا به کرونا
۲. معلمان دارای علایم ابتلا به کرونا
۳. معلمان دارای بیماری زمینهای
سوال سوم:
تکلیف دانشآموزانِ معلمان ذکر شده در سوال دوم چه میشود؟
پایان بخش اول…
ادامه دارد
✉️ آموزشوپرورش، دستوری یا تعاملی؟
بازگشایی حضوری مدارس یک ضرورت و یک مطالبه ملی است اما نه با این شیوه دستوری
🖋️ مزبان حبیبی
بخش دوم
با بررسی بازگشایی مدارس در بیش از پنجاه کشور از جمله ژاپن، چین، ترکیه، ایتالیا، روسیه، فنلاند، سوئد، هلند، کانادا و استرالیا، باید پذیرفت که بازگشایی حضوری مدارس دارای قواعد حساس و شرایط خاصی است:
۱. رعایت پروتکلها در سراسر کشور به صورت یکسان و عادلانه.
۲. بازگشایی مدارس باید مرحلهای و آرام باشد و هر نوع شتابزدگی میتواند عواقب ویرانگری داشته باشد. ثابت شده است که دانشآموزان میتوانند بدون داشتن علایم خاصی، روزانه بیش از ۲۰ نفر را مستقیما به ویروس کرونا آلوده کنند.
۳. در ابتدا باید کسانی که ایمنی قطعی دارند به مدارس فراخوانده شوند آن هم اختیاری و نه اجباری. با حضور افراد واکسینه شده در مدرسه، عملا میتوان تاثیر هر یک نفر غیرواکسینه را نیز در انتقال و انتشار ویروس ارزیابی کرد.
۴. با افزایش تعداد دانشآموزان در کلاسهای درس، کارشناسان خبره و متخصص، باید آمار کرونا را به شکل لحظهای و مداوم رصد و تحلیل کنند. در بسیاری از کشورها، با بازگشایی مجدد مدارس، شاهد افزایش شدید مبتلایان به کرونا بودند از جمله والدین آنها، که با غیرحضوری شدن مدارس، از ایجاد یک بحران پیشگیری شد تا در شرایط مناسبتر، اقدام به بازگشایی مدارس شود.
۵. در صورت افزایش آمار کرونا، حجم دانشآموزان در کلاسها را کاهش داده یا کلا تعطیل میکنیم.
۶. دولت باید هزینه رعایت تمامی پروتکلها را بپذیرد تا از اجرای سلیقهای این پروتکلها، پیشگیری شود. اکنون تقریبا تمام هزینههای جاری مدارس از جمله رعایت پروتکلهای بهداشتی را به خانوادهها تحمیل کردهایم که آشکارا مخالف با اصل سیام قانون اساسی است و انصاف نیست که با فشارهای اقتصادی ناشی از همهگیری کرونا، هزینه بازگشایی مدارس نیز بر دوش آنان انداخته شود.
۷. تعامل دو نهاد خانواده و مدرسه، در حل مشکلات راهگشاست البته منظور از تعامل، تعامل مالی نیست. خانوادهها باید در جریان شیوه و شرایط بازگشایی مدارس باشند و در ضمن از پیشبینیهای متولیان اطمینان حاصل کنند تا داوطلبانه در فرآیند بازگشایی مدارس همکاری کنند.
همگی میدانیم که بازگشایی مدارس یک ضرورت اجتناب ناپذیر بوده و اکنون هم بسیار دیر شده است، اما بازگشایی دستوری کلاسهای درس، هرگز منجر به تحقق اهداف مورد نظر نخواهد شد چون نهاد خانواده به نهاد آموزش اعتماد ندارد. چون اکنون تنها کارکرد تعریف شده برای نهاد خانواده، تامین منابع مالیِ نهاد آموزش است.
یک راه برای بازگشت بخشی از اعتماد نهاد خانواده به نهاد آموزش، شیوه منطقی و عاقلانه بازگشایی حضوری مدارس است و اینکه اطلاعرسانی صادقانه، علمی و تعاملی باشد نه دستوری.
مزبان حبیبی
هفدهم فروردین هزاروچهارصدویک