✉️ عواقب بیتوجهی به نهاد آموزشوپرورش در جامعه
معلمان آینده چه ویژگیهایی خواهند داشت؟
✒️ مزبان حبیبی
همکاري گفت: من هر وقت صحبت از تعطیلات فرهنگیان میشود با طرف بحث نمیکنم چون متاسفانه یا نمیفهمند یا خودشان را به نفهمی زدهاند!
فقط میگویم درست است، اگر ما سه ماه تعطیلی داریم و مفتخور هستیم، آن سه ماه رو حاضریم به ما حقوق ندهند ولی بقیه سال رو مثل ارگانهای دیگر بدهند با همان مزایا. در مجموع سال، یک چیزی در حدود دو برابر مبلغ قبلی گیر ما میآید؛ درحاليکه … .
اين قبيل بحثها اصلا جايگاهي ندارد، چون کسي که تفاوت ماهوي مشاغل رو درک نکند با هيچ بحثي قانع نخواهد شد.
مثلا تصور کنيد بخواهيم حقوق پرسنل نيروهاي نظامي رو بر اساس درگيریها با اشرار و يا مشارکت در جنگ تعيين کنيم يا پرسنل آتشنشاني را بر اساس انجام ماموريتهاي محوله؛ اگر يک پايگاه امدادي در يک شيفت کاري، تماس امدادي يا عملياتي نداشته باشد تکليف چيست؟
اگر بگوئيم نبايد به اين پرسنل حقوق داده شود به کلي از انصاف دور شدهايم.
نتيجه بيتوجهي به آموزشوپرورش، طي يک دوره پنجاه ساله خود را نشان ميدهد؛ کشورهاي توسعهيافتهاي مثل سوئد و فنلاند و …، پنجاه سال در آموزش بچههایشان سرمايهگذاري کردند و نتيجه هم واضح است.
رئيسجمهور سوئيس، سرمايهگذاري در آموزش را اصليترين رکن توسعه کشورش ميداند، در حالیکه هنوز هم بسياري از مدارسِ ما در پرداخت قبوض خود عاجزند و نميتوانند کوچکترين خدمات تفريحي را در اختيار دانشآموزان قرار دهند.
سالهای مدیدی است که آموزشوپرورش را به حال خود رها کردهايم و در برنامه توسعه ششم، آموزشوپرورش شده اولويت هفتادونهم!
چه تصور و انتظاري ميتوان از نتايج و بروندادهاي نهادي داشت که در اولويت هفتادونهم ما قرار دارد؟ اين جايگاه يعني هيچ ارادهاي برای حل مشکلات اين نهاد اجتماعي وجود ندارد.
تمامي کشورهای توسعه یافته؛ مشکلات اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي جامعه خود را در بستر آموزش از کودکي حل ميکنند و براي هر يک از اين معضلات برنامههاي دراز مدت نوشتهاند و در اين برنامهها اولويت اول آنها، آموزش است.
با اين تفاسير از سال هزاروچهارصد، بايد منتظر ترکيدن دملهاي چرکين زیر باشیم:
طلاق،
خيانت،
اختلاس،
بيبندوباري اخلاقي،
فروپاشي ارکان نهادهاي اجتماعي،
ظهور نوکيسههايي که به هيچ اصلي پايبند نيستند،
ظهور طبقات خاص در جامعه که تنها قانونشان فقط پول است،
بياعتباري علم، فرهنگ و ادب،
رياکاري متوليان کشور،
بياعتباري ارزشهاي ديني و عدم پايبندي به آنها،
ارزش شدن ضد ارزشها،
عدم پايبندي به قوانين جاري کشور،
قانونگريزي قانونگذاران،
بيتوجهي به اصول اخلاقي جامعه،
ارزش گريزي و … .
که البته نتایج برخي از آنها، همين حالا هم به وضوح در جامعه قابل رؤيت است.
اين اتفاقا از اثرات اوليه بيتوجهي به تربيت نسلهاي آينده کشور است.
چاقو خوردن دبير فيزيک، محسن خشخاشي، از دانشآموز، آنهم در کلاس درس و تنبيه دانشآموز توسط معلم که اولي به مرگ معلم و دومي به بستري شدن دانشآموز منجر شد؛ هر دو، دو روي يک سکهاند. سکهاي به نامِ بيتوجهي به نهاد آموزشوپرورش در جامعه!
در آن سالها که نتایج بیتوجهی به آموزشوپرورش نمایان شود، ديگر معلمي براي نجات دانش آموزش به آتش نخواهد زد،
معلمي آغوش به سيلاب نميدهد تا شاگردانش فرصت زندگي مجدد يابند،
معلمي زير آوار ديوار مدرسهاش، غزلخوان به آسمان پرواز نميکند تا پنج دانشآموزش زير آوار نمانند،
معلمي اثاثيه منزل را براي درمان شاگردش نخواهد فروخت،
و ….
من و امثال من که محصول نظام آموزشي ارزش محور بودهايم، يکي دو سال آينده و نهايتا ده سال آينده بازنشسته خواهيم شد؛ نگران معلميني هستم که خود محصول همين بيتوجهيها هستند و بايد با افرادي سر کنند که فقط متري به نام پول را ميشناسند و معلم را با ماشين و خانهاش ميسنجند.
همساز شدن معلمين با شرايط فعلي و مجبور بودن به قبول آن نتايج پيش گفتِ جامعهاي که آموزشوپرورشاش از اولويتهاي آخر جامعه است؛ باعث ظهور نومعلماني ميشود ک شغل اصلي آنها معلمي نخواهد بود بلکه ساخت وساز، دلالي، مسافرکشي و … خواهد بود.
معلميني خواهيم داشت که تعليم و تربيت و آموزش از اولويتهاي اول تدريس آنها نيست!
اينجا نقطه آغاز ترکيدن آن دملهاست!
اين اتفاق از آفتهاي خطرناک در آموزشوپرورش است.
به دستاندرکاران آموزشوپرورش و بودجهريزي در کشور و همين طور سياستگذاران اين حوزه, به شدت هشدار ميدهم تا زمان را از دست ندادهايم و دير نشده، دست به کار شويم؛ چرا اگر امروز شروع کنيم پنجاه سال ديگر نتيجه خواهيم گرفت.
مزبان حبیبی
دهم فروردین نودوشش