فهرست بستن

براي ” يسنا ” ؛ يادگار همکار شهيدم گنگوزهي

ديروز باران باريد
امروز تندبادي وزيد
ديواري فرو ريخت


انساني زير آوار ، انسانيت را نجوا مي کرد ؛ جايي که که هيچ امکاناتي براي زندگي نبود و حتي دو ساعت راه تا رسيدن به نزديک ترين آمبولانس امداد ،
و معلم جان داد و معلم ديگر هم پايش شکست.
معلمي براي ۴۵٠ هزار تومان حقوق ماهيانه جان داد و اولين حقوقش را هم هنوز نگرفته بود .
معلمي جان باخت که هنوز يک سال هم از استخدامش نگذشته بود .
و قطعا کسي باور نخواهد کرد که هنوز هم مدارسي در ايران هست که ديوارش با وزيدن تندبادي فرو خواهد ريخت …
حتما متوليان وزارت آموزش و پرورش تکذيب خواهند کرد که معلمان برخي از روستاهاي دورافتاده هنوز هم در آغل گوسفندان کار تدريس را انجام مي دهند.


و اين سوال تکراري:

چرا بايد درآمدهاي کشور را در خارج از کشور هزينه کنيم ، مگر آنها از “حميدرضا گنگوزهي” محروم ترند؟


مگر مشکل آنها از بيماري قلبي يسنا ، دختر معلم شهيد ؛ مهمتر است؟


من نمي توانم باور کنم که اين هزينه در راستاي انسان دوستي باشد چون انسان هايي در نزديکي خودمان براي دوست داشتن وجود دارد.


مي ايستم به احترام دو همکار ايثارگرم ، پهلوانان نوظهور سيستان ، با تمام وجودم تعظيم مي کنم .


اما
« يسنا جان » شرمنده ام عزيزم !
به قلبت بگو که از تپش نايستد تا با ديدنت يادمان باشد ايثار پدرت حميد و همکارش .
بگو بتپد!

 

چون ما انسان هاي فراموش کاري هستيم .

مطالب مرتبط با موضوع