✉️ آموزش، توسعه و اولویتها
چرا سیاستگذاریهایِ آموزشوپرورش در اختیار غیرمتخصصهای بیتجربه است؟
✒️ مزبان حبیبی
در تمام کشورهای توسعهیافته، آموزش را به عنوان سرمایه جامعه و زیرساخت اصلیِ مورد نیاز توسعه میدانند و تمام مشکلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … کشورشان را با سرمایه گذاری در آموزشوپرورش حل میکنند.
مدتی پیش یوهان اشنایدر امان، رئیسجمهور وقت کشور سوئیس، در سخنرانی خود در دانشگاه تهران، عوامل بنیادین موفقیت سوئیس را اینگونه اعلام کرد:
١. قوانین مناسب کار
٢. مشارکت اجتماعی
٣. سرمایهگذاری در نظام آموزشی
تصور کنید قرار است احداث یک ساختمان را به کسانی بسپاریم که هرگز چنین کاری انجام ندادهاند، یا قرار است کسانی را مأمور برنامهریزی برای انجام کاری کردهاید که اعتقادی به برنامهریزی دارند و نه تخصص آنرا، نتیجه قطعا از قبل مشخص و ویرانگر است.
آموزشوپرورش در ایران، سالهاست تحت مدیریت کسانیاست که نه مدیریت میدانند و نه از اصول معلمی اطلاعی دارند ،
چنین وضعیتی باعث ایجاد شرایط زوکزوانگ برای آموزش کشور شدهاست، وضعیتی که نتیجه تمام تصمیمات و برنامهریزی ها مشخص است چون اصولاً آنها که در حال تصمیمگیری و تصمیمسازی هستند هیچ تخصصی در این حوزه ندارند.
بعد از جنگ جهانی دوم، تقریبا تمام زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی در کشور ژاپن ویران شد و با بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، کشور ژاپن که به ویرانهای تبدیل شدهبود، مجبور به پذیرش شکست شد اما همان زمان تصویری از ژاپن به دنیا مخابره شد که حالا پیام آن تصویر کاملا مشهود است.
آن پیام، تصویر کلاس درسی بود که بر خرابه های پس از جنگ تشکیل شد.
در همان زمان، تعداد و قدرت بمبهایی که یک هفته مانده به پایان جنگ جهانی دوم بر سر مردم و سرزمین آلمان ریخته شد، برای تخریب نیمی از کل کشورهای جهان کافی بود. زمانی که آلمان شکست را پذیرفت، حتی یک پل و یا یک ساختمان در کل آلمان سالم نمانده بود اما با پایان جنگ و آغاز بازسازی آلمان، اولویت اول آنها بازسازی مدارس و کمکهای روانشناسی و رواندرمانی به کودکانی بود که قرار شد در آن مدارس آموزش ببینند.
اما در کشور ما که انقلابش پسوند اسلامی دارد، سیستم آموزشی کشور از اولویتهای سیگانه کشور هم نیست، شاید باورش سخت باشد که آموزشوپرورش در برنامه توسعه ششم، اولویت هفتادوچهارم ماست.
در اینجا، تصمیمگیری و تصمیمسازیهای حوزه آموزش، توسط کسانی انجام میگیرد که نه تخصصی در حوزه آموزش دارند و نه اعتقادی به تربیت نسلهای آینده، اما تا دلتان بخواهد در این حوزه پستهای مدیریت کلان و وزارت داشتهاند.
کسی که هم اینک وزیر آموزشوپرورش است، در زمان معرفی برای وزارت، حتی یک ساعت سابقه تدریس در کلاسهای رسمی در سیستم آموزشی کشور نداشته است. با چنین مدیرانی که نه مدیرند و نه معلم، انتظار چه اتفاقی در آموزش و پرورش داریم غیر از اینکه رخ داده است!؟
طنز تلخی است اگر بگوئیم که در یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا در حال زندگی و آموزش به سبک فقیرترین کشورهای دنیا هستیم و در همین کشور کسانی هستند که وقتی برای فرزندشان مدرسه مناسبی نیافتند، به راحتی و احتمالا به کمک رانت، مدرسهای با استانداردهای مورد نظر خود بنا کردند و شوربختانه موسس چنین مدرسهای سالهاست که عضو شورای عالی آموزشپرورش است، اگر این فرآیند را غمانگیز و ویرانگر ننامیم، چه باید گفت؟ انگشت اتهام همیشه به سمت سیستم آموزشی کشور نشانه رفتهاست، این اتهام که سیستم آموزشی کشور هدفی جز دستهبندی دانشآموزان از جهت سطح درآمد خانواده ندارد . وجود هیجده نوع مدرسه مختلف از قبیل مدارس غیردولتی، تیزهوشان، هیئت امنایی، نمونه دولتی، سما، وابسته، قرآنی و … خود گواهی بر این ادعاست.
همهگیری کرونا، با تمام خسارتها، ناملایمتیها و محدودیتهایش، تجربه تلخ اما مفیدی است که ناتوانی بسیاری از متولیان برنامهریزی در آموزشوپرورش را نمایان کرد. گواه این مدعا، نحوه مدیریت سال قبل و اخبار ضدونقیضی است که روزانه از وزارتخانه و ادارات کل، در مورد نحوه آغاز سالتحصیلی آینده به گوش میرسد. هیچ کسی نمیداند که آموزش در سال آینده چگونه است و معلمان کدام شیوه علمی را باید در آموزش الکترونیک به کار گیرند. بسیاری از متولیان و مدیران در آموزشوپرورش، هیچ درکی از پیچیدگیهای هنر آموزش ندارند و شوربختانه همانها، در خفا و بدون حضور معلمان متخصص، تصمیماتی میگیرند که ویران کننده است.
مهمترین دلیل این از هم گسیختگی در مدیریت آموزش کشور، بیتجربه بودن آنان در تدریس است.
کافیاست فقط دو ساعت جلوی تلویزیون نشسته یا در اینترنت چرخی بزنید و به سخنان نامزدهای انتخابات ریاست ۱۴۰۰ جمهوری دقت کنید تا عمق فاجعهای که در حال وقوع است را دریابید.
هیچکدام از آموزشوپرورش نگفت، ظاهراً وجود چنین حوزهای را به رسمیت نمیشناسند.
هیچکس هیچ اشارهای به اصل سیام قانون اساسی نگفت و اینکه چرا ۴۲ سال است اجرای این اصل به محاق فراموشی سپرده شده است.
هیچکسی از فراموشی تربیت نسلهای آینده نگفت، گویا نمیدانند حل تمام چالشهای جامعه از مسیر تربیت میگذرد.
هیچ کسی از پنج میلیون بازمانده از تحصیل در سال تحصیلی جاری، سخنی نگفت و اصولاً معلوم نیست مقصر این اتفاق کیست.
هیچکس نمیگوید چالشهای اخلاقی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی جامعه را چگونه باید درمان کرد!؟ و آموزش شعار اصلی هیچ یک از نامزدها نبود، وقتی تمام توان دولتها قرار است برای کنترل قیمت مرغ، قیمت خوراک دام، کنترل واردات گوشت، بازار سرمایه، مبارزه با اختلاس و … باشد پس طبیعی است که آموزش جایی در اولویتهای آن دولتها نداشته باشد.
در تمام شعارها و سخنرانیهای دوران انقلاب، بحث منفور بودنِ کاپیتالیسم، امپرسیالیسم و وحدت وجودی سرمایه به وضوح قابل مشاهده بود اما حالا ۴۲ سال بعد از انقلاب، همه حرفها و شعارهای نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، پول بود و تورم، قیمت، دستمزد، یارانه، بورس و …
این اتفاقات، آشکارا از نشانههای سقوط بنیانهای اخلاقی در یک جامعه است.
نمیدانم از چه کسی باید گله کرد چرا که خودم سی سال است که معلم بودم و قطعا مقصر بخشی از این نابسامانیهای موجود ما معلمان هستیم.
مزبان حبیبی
نوزدهم تیر هزاروچهارصد