فهرست بستن

نگاهی به شیرکشی ایرانی و نبرد کربلایی عباس بابادی شیرکش

نبرد  با شیر درمنابع تاریخی نمود فراوان داشته ونشانه مردانگی وقدرت جنگاوران وپادشاهان شمرده می شده است .درتخیل شاعران بزرگ چون فردوسی ونظامی بدست آوردن تاج محتاج مبارزه با شیران است .با خوانش ابیات مربوط به بهرام شاه می خوانیم که  او باید با شیر که نمادی از گذر زمان ومرگ است به مبارزه برخیزد وبرآن غلبه کند .

شیردرتاریخ ایرانی  همیشه درکنار پادشاهان بوده است که به صورت نمادی سلطنتی درآمد ونشانه ای ازشجاعت وقدرت شد ،شیرمظهر قدرت ، توان ونیروست .انسان می کوشد شیرعظیم الجثه را ازکیهان براند واز غلبه برآن به زمان رهایی دست یابد (اردستانی رستمی ،1393).

»در باورهای قومی و اساطیری، پنجمین علامت منطقه البروج، یکی از صورتهای فلکی در آسمان شمالی(اسد) جرأت، دلیری، علامت جنگجو، علامت باثباتی، بزرگی، شکیبایی و وقار و طبیعت دوگانه ی این جانور، نمایانگر خیر و شر، محبت و ویرانی، نیکخواهی و یغماگری است. شیر در آیین مهری(میترائیسم) نیز، جایگاهی قابل توجه داشته و پایه ی چهارم از پایه های هفتگانه ی این آیین بوده است. بالا رفتن از پله(شیری) بسیار دشوار بود. شیرمرد شدن، نشانه ی دلیری و زورمندی بوده است (خسروی فرد،21:1389( .در شاهنامه، شیر از نیروهای منفی و اهریمنان است و در کنار دیو قرار میگیرد. در کارزارهای شاهنامه، وحشیگری و بدسرشت بودن آن مدنظر است.

شیر در گذشته در دشت‌های ایران بسیار فراوان بود و نماد ملی ایران هم محسوب می‌شد.بیهقی درقرن چهارم و پنجم هجری ،حوالی بلخ را به عنوان شکارگاهی معرفی می‌کند که مسعود غزنوی به شکار شیر می‌رفته است .حمدالله مستوفی هم در ۷۴۰ هجری قمری کامفیروز در نزدیکی شیراز را معدن شیر توصیف کرده است.

بلنفورد جانورشناس معروف در قرن نوزدهم می‌نویسد: «هر سال تعداد ۴ تا ۵ شیر در منطقه دشت ارژن شکار می‌شد و بچه شیرها را در بازار شیراز به فروش می‌رساندند».

طی دوره ناصرالدین شاه ظل‌السلطان که شکارکشی‌های دیوانه‌وار او بسیار معروف است در کتاب خاطراتش به منطقه کام‌فیروز اشاره می‌کند که با سران ایل قشقایی به  شکار شیر رفته است .گزارش‌هایی از مشاهده شیر در اواسط قرن بیستم هم در دست است. مشاهده یک ماده شیر در سال ۱۹۴۱ یا ۴۲ در ۶۴ کیلومتری شمال دزفول توسط یک نقشه‌بردار هندی قشون انگلیس یکی از آخرین گزارش‌هاست.

  مناطق جنگلی ، بوته زارها و علفزارهای نزدیک به آب واقع در نواحی جنوب زاگرس و خوزستان زیستگاه شیر ایرانی بوده است.در گذشته پراکندگی وسیعی در مناطق جنوب و جنوب غربی ایران ، از جنگلهای اطراف رودخانه کرخه ، دز، کارون به طرف مسجد سلیمان ، رامهرمز ، بوشهر ، کازرون تا دشت ارژن واقع در غرب شیراز از زیستگاههای مهم شیرایرانی بوده  است که متاسفانه نسل آن به مرور زمان به دلایل متعددی روبه انقراض رفت .

در کتاب نماد در فرهنگ بختیاری نوشته‌ حسین مددی از قول لایارد آمده است: لرها (بختیاری‌ها) عقیده دارند که شیرها به دو نوع مسلمان و کافر تقسیم شده‌اند. نوع اول دارای رنگی گندمگون و زرد روشن و نوع دوم قهوه‌ای رنگ با یال و پشت سیاه. آنان معتقدند که اگر کسی مورد حمله شیر مسلمان واقع شود باید کلاه خود را از سر بردارد و در نهایت ادب و خضوع او را به نام «علی» قسم دهد که وی را ببخشد. شیر با شنیدن این درخواست پی کار خود خواهد رفت. اما اگر شیر کافر باشد، توجه نخواهد کرد.

همچنین درمنابع تاریخی وروایات محلی بختیاری نیز شکار بویژه شیر اهمیت بالایی داشته و افتخار آن نصیب افراد کمی شده است یکی از کسانی که به لقب شیرکش معروف ومفتخر شده است  اسدخان بختیاروند(بهداروند) از مشاهیر نامدار بختیاری در اوایل دوره قاجاریه بود که در شجاعت و دلاوری و بیگانه ستیزی معروف گردید. اسدخان در میان ایل به دلیل شکار شیر، به اسدخان شیرکش شهرت پیدا کرد.  نقل می کنند در بیشه ای احتمالن در شیمبار  شیر عظیم الجثه ای پیدا شد که اسباب دردسر وکشتار مردم و گله ورمه  می شد و ناپدید می گشت و هرکس برای کشتن شیر به بیشه می رفت بر نمی گشت ،وقتی خبر به اسدخان رسید به محل رفت و وارد بیشه شد، همه افسوس خوردند که خان کشته می شود اما اسدخان شیر را کشته بود  و پیروزبه بیرون آمد .

در روزی از سالهای 1240قمری تا 1260ق کربلایی عباس بابادی عالی انورفرزند آفرج معروف به فرج خان فرزند دوم شیرعلی خان تقی عبدالهی نیز از جمله رزم آوران پیروز  نبرد با شیر شد  که هرچند شهرت فرا طایفه ای نیافت اما نقل آن در روایات فامیلی با قطعیت آمده است .نقل است که در دره ای  حوالی منطقه تراز فعلی وپـلی ((paliاز سرحدات قلمرو بابادی گله و املاک خاندان حاجی ور وتقی عبدالهی  که امروزه به وارگه شیرکشته یا چفت (chaft)شیرکش معروف است  به علت چشمه سارهای دایمی بیشه های متعددی وجود داشت وبدین علت حیوانات وجانوران زیادی درآن حوالی زیست می کردند .احتمالا پس از بازگشت ایل از سردسیربه منطقه ،مردم آنجا متوجه حضور شیری در بیشه شدند که با نعره های خود باعث ترس اهالی و وحشت چهارپایان  شده بود وبسیاری از حیوانات همچون گاو وگاومیش را دریده بود .با بازگویی این خبر برخی از مردان ایل خودرا برای نبرد وشکست شیر آماده می کردند اما نبرد باشیر نیازمند شجاعت ومهارت وقدرت بالایی بود همچنین بزرگان منطقه به هرکسی هم اجازه این نبرد را نمی دادند چرا که می خواستند شهرت آن را نصیب خود نمایند ازطرفی بعلت علاقه بالای شاهزادگان وحکمرانان به شکار شیر یا دام انداختن آن جانورکمیاب هرکسی جرات این خطر را به خود نمی داد که مورد تنبیه حکمرانان حکومتی قرارگیرد .بالاخره کربلایی عباس بابادی پس از مشورت وکسب اجازه از عموهای خود ازجمله کربلایی ملا محمدخان  آماده پیکار با شیر درنده شد :

کسی را نبد پای با او بجنگ ******اگر شیر پیش آمدی گر پلنگ

فرودآمد از دژ به کردار شیر******کمربرمیان بادپایی به زیر

بدان دشت نخچیر کاری کنیم******که اندر جهان یادگاری کنیم

با وجود تفنگ درآن زمان مدعیان به نشانه دلاوری با شمشیر به نبرد شیرمی رفتند نه سلاح گرم چراکه درغیراینصورت شهرت وافتخاری به نصیب خود نمی کردند .  

به یاران چنین گفت عباس(بهرام ) گرد ******که تیر و کمان دارم ودستبرد

ولیکن به شمشیر یازم به شیر ****** بدان تا نخواند مرا نا دلیر

کل عباس کردین نمدی را به دست چپ خود پیچاند وبا شمشیر یادگار پدری در دست راست به بیشه زد وبا نعره ای شیرگونه شیر مغرور را به نبرد خود فرا خواند . شیر با نعره وغرشی  سهمگین و مرد افکن غرید وخروشان به کربلایی عباس هجوم آورد ، کل عباس که توصیه عموی دانای خود ملا محمد خان را آویزه گوش داشت ابتدا دست کردین پوش خود را درحلق شیر فرو کرد وهمزمان با شمشیر برنده خود چفت (خمیدگی زانو از داخل ) پای عقب شیر مهاجم را زد با این ضربه کاری دندانهای تیز وقوی شیر از کار افتاد وعباس دست خودرا ازحلق شیر زخمی بیرون کشید با عقب نشینی شیر ضربه ای دیگر براو وارد کرد وشیر از پای فتاد و نقش برزمین شد .با نعره پیروزی آ عباس صدای گاله مردان منتظر ایل نیز بلند شد و  یا علی گویان کربلایی عباس شیر کش را درمیان گرفتند وخدا قوتی دادند  . پس از استراحت از آن نبرد خطرناک پوست شیر نگون بخت را کنده و بعد از نمک آلود کردن آن پراز کاه کردند و با توجه به اینکه خبر وجود شیر وبدنبال آن پیکار مزبور درمنطقه پیچیده بود به رسم ضوابط وقت ونیز جهت دریافت این افتخار پوست شیر را به حضور حکمران وقت قاجاری در شوشتر بردند از آنجا که ممکن بود شکارچی شیر مورد مواخذه قرارگیرد کربلایی حیدر عموی کربلایی عباس خود را شکارچی شیرمعرفی نمود اما پس از اینکه خیالشان راحت شد کربلایی عباس خود را معرفی نموده وحکایت دردسرسازی شیردرنده خو برای اهالی و امداد آنها را روایت نمود حکمران نیزلقب شیرکشی اورا تایید وتشویق نمودواز او خواست تا خواسته اش را بگوید :

که چشم بد  از فر تو دورباد ******نشست تو در گلشن وسور باد

 آعباس شیرکش که خود خانزاده ای از اولاد شیرعلیخان بن مهرعلیخان بابادی عالی انور بود واحتیاجی به مال ومادیات نداشت تنها درخواست نمود که دستور دهند به رسم یادگار شمشیر زخم خورده اش توسط صنعتگران ماهر شوشتری با طلای ناب مرمت شود والبته چنین شد وآن شمشیر نیز سالها تااواخر دوره پهلوی نیز درمیان ایل به  رسم امانت بود ولی متاسفانه درحال حاضر اثری ازآن در دست نمی باشد .

روایتگرمحلی : ملاخزل مهری بابادی ،1397،لالی .

سایرمنابع :

سعیدی, مریم, ماحوزی, امیرحسین, اوجاق‌ علی‌زاده, شهین. (1394). تخیّل شیر در رزم فردوسی و بزم نظامی (داستان بهرام‌گور در شاهنامه و هفت‌پیکر).پژوهشنامه ادب حماسی, 11(20), 73-90.

علی پور ،رضا ؛ شیخ زاده ،مرجان (1395).نمادشناسی نگاره ی”رستم خفته ونبرد رخش وشیر” از منظرخرد واسطور،دوفصل نامه پیکر ،دانشکده هنر شوشتر(شهید چمران اهواز) شماره نهم ودهم ،69.

برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید

قسمت اول قوم باد    قسمت دوم قوم باد    قسمت سوم قوم باد

قسمت چهارم قوم باد    قسمت پنجم قوم باد    قسمت ششم قوم باد

 

جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.

شناخت ایل بختیاری    مشاهیر بختیاری    درباره طایفه بابادی

مطالب مرتبط با موضوع