مستند قوم باد، شش قسمت
ساخته شده توسط: الیزابت ئی. راجرز
*People of the wind*
Elizabeth E. Rogers
سال ۱۳۵۵ خورشیدی
موضوع: زندگی قوم بزرگ بختیاری، ایل بابادی
تمام صحنههای این فیلم مستند شش قسمتی، واقعی هستند و هیچ صحنهای ساختگی نیست..
برای مشاهده، وارد صفحه مورد نظر شوید
قسمت اول قوم باد قسمت دوم قوم باد قسمت سوم قوم باد
قسمت چهارم قوم باد قسمت پنجم قوم باد قسمت ششم قوم باد
✉️ *جعفرقلی خان بابادی بختیاری، نجیب زاده کوهستان*
✒️ مزبان حبیبی
*زندگی بیسرپر و نوزین و شرف، بی معنیاست*
*کوچ ما مذهبمان است، علف بی معنیاست*
جعفرقلی خان بابادی بختیاری، آخرین کلانتر ایل بابادی، در میان کوهنشینان به نجیبزاده کوهستان شهرت داشت، در این فیلم، در دیداری از طایفه همسایه، طایفه موری که خواهر جعفرقلی خان بابادی، همسر کدخدایشان بود، به سیاه چادر خواهر میرود.
*سیاه چادر خواهر، همیشه اولین جایی است که مردان بختیاری، برای دستبوسی میروند*، و خواهر همیشه در نزدیکی سیاه چادر به انتظار برادر است برای بوسیدن سروگردن بردار.
*یَ دَسوم بِچو چادر، خان خوش أُوِیدی*
(یک دستم به خیمهگاه چادر است، برادر خوش آمدی)
*رگ گردن مردان بختیاری، نمادی از غیرت و اصالت است که همیشه بوسهگاه خواهران و مادران میشود.* خواهران و مادران در قوم بزرگ و اصیل بختیاری، جایگاهی ویژه و خاص دارند که مردان بختیاری همواره به احترام و تعظیم با آنان مواجهه میشوند.
*کاشکی در رهگذار زندگی، میتوانستیم فرهنگها و شیوه زندگی اقوام با اصالت ایرانی را زنده کنیم.*
اصالت، نه خریدنیاست و نه قابل اکتساب است بلکه در ذات انسانها نهفته است، *مردان با اصالت ایل میدانند که هرکس که بارش بسته شود باید شانه زیر بار دیگران خم کند.*
*قهوه تلخ قجر، ریخته در کاسه ماست*
*ایلخانی سر شب، منتظر گاله ماست*
مزبان حبیبی
بیستوچهارم دی نودونه
*قسمتی ازخاطرات جعفرقلی بابادی*
جنگ سال در ۱۳۲۰ فراگیر شده و نیروهای متحدین و متفقن خاک ایران را مورد تاختوتاز قرار داده بودند.
رضاشاه توسط انگلیسیها، از سلطنت خلع و به جزیره موریس تبعید شد.
*نادرقلیخان و ابوالقاسمخان قیام و شورشی در بختیاری به وجود آوردند.*
در این موقعیت اولاد ایلخانی حامی شاه و اولاد حاج ایلخانی جایگاه درباری نداشتند.
ابوالقاسمخان قیام خود علیه شاه را آشکار کرد، آنان به سران ایل و کلانتران نامه نوشتند تا در جنگ شرکت کنند. *من (جعفرقلی خان) و مهرابخان عجمی و رضیخان خسروی همراه آنان ماندیم،*
اینک فصل بهار گردیده،(فصل کوچ بختیاری که برای ادامه زندگی امری حیاتی است.)
نظامیان که مطلع شدند به اندیکا آمده و موضع گرفتند.
ما و سربازان، در لالی و اندیکا مختصر تیراندازی کردیم اما چون در حال کوچ بودیم، تاکتیکی و پراکنده بود.
نظامیان به راهنمایی عدهای از خوانین حامی شاه، اکثر نقاط حساس را در چهارمحال بسته بودند.
به بیرگان آمدیم و در خفا مستقر شدیم، در چالخشک و حسنلر موضع گرفتیم.
سرانجام، *از میان جنگجویان ۳۰ نفر داوطلب شدیم به نظامیان شبیخون بزنیم*، این نفرات از طوایف بهداروند، بابادی، گله، اسیوند، راکی و بابااحمدی بودند.
هشت نفرمان پیشجنگ شدیم
۱. *رضیخان خسروی*
۲. *مهرابخان عجمی*
۳.*من (جعفرقلی)*
۴. *اسمال خان آلجمالی*
۵. *آمختار آلجمالی*
۶. *کربلایی مرتضی اسیوند*
و دو نفر از طایفه لک بابادی بنام *علی خون و ملا،*
به طرف آببیرگان رفتیم.
*نزدیکی چادرهای نظامیها، شهادتین را گفتیم*، من و مهرابخان برنو داشتیم و بقیه سهتیر و پنجتیر، چند متری چادرها شروع به تیراندازی کردیم،
*در این حمله سروان مظاهری (دکتر) و پنج نفر افسر و بیست سرباز کشته شدند*، در همین حال عقبنشینی کردیم.
هواپیما از اصفهان به امداد نظامیان آمده بود و ما از کوه چالغزال، به سمت نعلاشکنان عقب نشستیم و در ایل گله متفرق شدیم.
*زه زراو دیربین ونم به شهریاری*
*اسمالخان دکتر زی وا صد نظامی*
*اسمالخان و قاسمخان، هی لر و باریک*
*اوردی قر نظام، به شو تاریک*
*شـر شُر مسلسل و تَک تَک برنو*
*شاه زدست آرضی، هیچ نیکنه خَو*
روز بعد دوباره به نعل اشکنان رفتیم که *اطلاع دادند یک ستون خواروبار و اسلحه با ۲۲ سرباز و ۲۲ قاطر، جهت کمک به نظامیان در حال عبور است که به موقع راه را بستیم، همه را غنیمت گرفتیم.*
ادامه دارد.
ویرایش و بازنشر: مزبان حبیبی