گوستاو فلوبر (۱۲ دسامبر ۱۸۲۱ – ۸ مه ۱۸۸۰) نویسنده فرانسوی است که از بزرگ ترین رمان نویسان غرب به شمار می رود. او به ویژه به خاطر رمان اولش مادام بواری (۱۸۵۷) مشهور است و به خاطر توجه فراوانش به هنر و سبک ویژه خودش، که در جستجوی بی پایانش به دنبال «واژه درست» تجلی یافت. نویسندگانی چون آنتون چخوف، ژان پل سارتر، ولادیمیر نابوکف، گی دو موپاسان، آلفونس دوده، امیل زولا، ایوان تورگنیف، ماریو بارگاس یوسا و لویی فردیناند سلین از او تاثیر گرفته اند.
سال های آغازین
فلوبر در ۱۲ دسامبر ۱۸۲۱ در شهر روان در منطقه نرماندی فرانسه به دنیا آمد. او فرزند دوم آشیل کلئوفاس فلوبر جراح و آن ژوسین کارولین بود. نوشتن را در هشت سالگی آغاز کرد. در زادگاهش تحصیل کرد و تا سال ۱۸۴۰ در آنجا ماند. سپس به پاریس رفت تا حقوق بخواند. اما نه علاقه ای به پاریس نشان داد و نه به رشته حقوق. با چند نفری از جمله ویکتور هوگو معاشرت داشت. در سال ۱۸۴۶ به دنبال حمله صرع، پاریس و حقوق را ترک گفت.
زندگی شخصی
فلوبر پس از ترک پاریس به کرواست در نزدیکی روان رفت و با مادرش زندگی کرد. خانه شان در نزدیکی رود سن اقامتگاه مادام العمر فلوبر شد. فلوبر هرگز ازدواج نکرد. از سال ۱۸۴۶ تا ۱۸۵۴ رابطه عاشقانه ای با لوییز کولت شاعر داشت و مکاتباتشان هنوز موجود است. این رابطه، تنها رابطه عاشقانه او در زندگی اش بود.
فلوبر به همراه دوست همیشگی اش ماکسیم دو شامپ در سال ۱۸۴۶، به بروتانی، و در سال ۱۸۴۹ به یونان و مصر سفر کرد. از ۱۸۵۰ به بعد در کرواست ماند و فقط گاهی به پاریس و انگلستان می رفت. در سال ۱۸۵۸ برای تحقیق روی رمانش سالامبو، به کارتاژ سفر کرد.
فلوبر خستگی ناپذیر بود و اغلب در نامه هایش به دوستانش از فشار کارش گله می کرد. با خواهرزاده اش کارولین کامونوی بسیار نزدیک بود و دوستی نزدیکی نیز با ژرژ ساند داشت. گاهی هم به دیدن دوستان پاریسی اش امیل زولا، آلفونس دوده و ایوان تورگنیف می رفت.
دهه ۱۸۷۰ دهه دشواری بود. سربازان پروسی خانه اش را در جنگ ۱۸۷۰ اشغال کردند و در سال ۱۸۷۲ مادرش مرد. پس از مرگ او، فلوبر دچار بحران مالی شد. تقریبا تمام عمرش از بیماری مقاربتی رنج می برد که سرانجام منجر به مرگ او در سن ۵۸ سالگی در سال ۱۸۸۰ شد. او در گورستان روان مدفون است.
نویسندگی
فلوبر در سپتامبر سال ۱۸۴۹، ویراست اول نخستین رمانش «وسوسه سنت آنتونی» را تمام کرد و در طول چهار روز تمام آن را برای دوستانش لوییس بوییه و ماکسیم دوشامپ خواند و حتی به آن ها اجازه نداد درباره کارش نظر بدهند. در پایان، دوستانش توصیه کردند دستنوشته اش را بسوزاند و به جای این خیالات، به مسائل روزمره توجه داشته باشد.
در سال ۱۸۵۰، فلوبر پس از بازگشت از مصر، کار بر رمانش مادام بواری را آغاز کرد. این رمان که نوشتنش ۵ سال طول کشید، در سال ۱۸۵۶ به صورت پاورقی در روزنامه روو دو پاری منتشر شد. دولت بر علیه ناشر و نویسنده اقدام کرد و آن ها را به بی اخلاقی متهم کرد، اما تبرئه شدند. وقتی مادام بواری به شکل کتاب منتشر شد، با استقبال چشمگیری مواجه شد.
در سال ۱۸۵۸، فلوبر به کارتاژ رفت تا درباره رمان بعدی اش سالامبو تحقیق کند. این رمان در سال ۱۸۶۲ تمام شد. سپس فلوبر با اتکا به تجربیات کودکی اش، در طول هفت سال رمان «تربیت احساساتی» را نوشت که آخرین رمان کامل او بود و در سال ۱۸۶۹ منتشر شد.
فلوبر نمایشنامه ناموفقی هم به نام کاندیدا نوشت، اما بقیه عمرش را به نوشتن رمان «دو خرخاکی» گذراند که بعد «بووار و پکوشه» نام گرفت و البته همزمان «سه قصه» را هم می نوشت. این کتاب از سه داستان «قلبی ساده»، «افسانه سنت ژولیان اوسپیتاتور» و «هرودیاس» تشکیل شده است. «بووار و پکوشه» پس از مرگش در سال ۱۸۸۱ منتشر شد. این رمان، طنزی عظیم بر بی حاصلی دانش بشری و شیوع میانحالی است. خودش اعتقاد داشت این اثرش شاهکارش است.
میراث
روش نگارش عجیب فلوبر همیشه به چشم می خورد. گاهی یک هفته را صرف نوشتن فقط یک صفحه می کرد و هرگز از کارش راضی نبود و گاهی برای یافتن یک عبارت یا قید شکنجه عظیمی را متحمل می شد. فلوبر از آن افرادی نبود که کلمات از قلبش جاری می شدند، اشتهار او حاصل تلاش بی پایان و پشتکار و عرق جبین خودش است. منتقدان زیادی، آثار فلوبر را الگوی سبک می دانند.
اکنون کاملا پذیرفته شده که فلوبر یکی از بزرگ ترین نویسندگانی بود که در فرانسه زندگی می کنند و عظمت او عمدتا ناشی از قدرت و تعالی سبک اوست. فلوبر در نگارش نیمه رمانتیک / نیمه رئالیست بود و بسیاری از مکاتب، از جمله رئالیست ها و فرمالیست ها، آغاز راهشان را به او نسبت می دهند.
انتشار مادام بواری در سال ۱۸۵۷ بیشتر با رسوایی همراه بود تا تحسین. در آغاز درک نمی کردند که این رمان، آغازگر راهی تازه است: ارائه پرتره ای دقیق و بی رحم از زندگی. اما به تدریج این جنبه از نبوغ او را پذیرفتند. حتا بعد از زوال مکتب رئالیسم، فلوبر اعتبارش را از دست نداد و بخش های دیگری از نبوغش آشکار شد. گفته می شود که او صرفا رئالیست نبود، واقعی بود. روشن بینی او بی حد و مرز بود و پدیده های خاصی را بهتر از شاهدان دیگر درک می کرد. فلوبر نویسنده ای است که بیشتر برای نویسندگان دیگر جذاب است تا خوانندگان، چرا که به شدت به اصول زیبایی شناسی پایبند بود. می توان گفت که فلوبر کلبی مسلکی را به شکل هنر در آورد.
تقریبا تمام شخصیت های ادبی قرن بیستم او را ستایش کرده اند، از جمله فیلسوفان و جامعه شناسانی چون پیر بوردیو و ژان پل سارتر، که در کتاب احمق خانواده، به روانکاوی فلوبر پرداخته است. ژرژ پرک، «تربیت احساساتی» را محبوب ترین رمانش خوانده است و ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی نیز از طرفداران اوست.
آثار
مادام بواری (۱۸۵۷)
سالامبو (۱۸۶۲)
تربیت احساساتی (۱۸۶۹)
وسوسه سنت آنتونی (۱۸۷۴)
سه قصه
بووار و پکوشه (۱۸۸۱)
فرهنگ ایده های دریافتی (۱۹۱۱)