این عکس ٢٨ اسفند ١٣٦٣ در جنوب بصره گرفته شده. استخبارات عراق خبرنگاران را به بازدید صحنه درگیری با ایران برده. عکاسی به نام پاولوسکی عکسی از پیکر مطهر یک بسیجی جوان می اندازد که جاودانه می شود.
پسرک آرام خوابیده مانند هر پسر جوانی که پس از ساعتها تلاش به خواب سنگینی فرورفته باشد. رنگ چهرهاش نشان میدهد که چند روزیست که همین جا آرمیده. قیافه زیبا و معصوماش نشانی از وحشت و درد ندارد، حالت دستهایش شبیه کسیاست که در خنکای یک سحر بهاری، شیرینترین قسمت از بهترین خوابهای عالم را تجربه میکند.
*کفش به پا ندارد. کوله پشتی اش خالیست. پسر رشیدمان آنقدر عمیق خوابیدهبوده که هرچه داشته بردهاند و او بیدار نشدهاست. یک دنیا از گلهای وحشی بدن نازنیناش را در برگرفتهاند.
بخواب پسرم، بخواب عزیز دلم!
اینجا دور از تو در وطن، فصل از پی فصل آمده، اما ما نه حالوهوای تو را داریم دیگر و نه باور و آرامشت را. اینجا دیگر کسی نیست که گلهای وحشی هوس بغل کردنش را بکنند، از خواب که بیدار شوی میبینی کخ ما غالبا مُردهایم و داریم میپوسیم.