امان الله خان سردار بهادر حاکم ترهان ودلفان دررژیم پهلوی ونفروسط اسفندیارخان غضنفری ونفرسمت چپ علی محمدخان امیراعظم غضنفری حاکم ترهان ودلفان دررژیم قاجار تاسال1310 شمسی درحکومت پهلوی ازحکومت درلرستان برکنار و مدتی درتهران زندانی ومدتی نیز درتهران تحت نظربودند که درنتیجه درسا ل1320 شمسی به دستورپادشاه ایران محمدرضا شاه آزادو به لرستان آمدندومدتی حاکم دلفان بودند که به عنوان نماینده مردم لرستان وآردمجلس شورای ملی شدند وچندین دوره نمایندگی لرستان را دراختیارداشتند
نگاهی به زندگی وشخصیت امان الله خان سرداربهادرغضنفری امرایی.
فرزند نامدارخان امرایی
سرداربهادرمتولدسال1256 شمسی ،پدرش نامدارخان درحکومت قاسم خان میرپنج که حاکم ترهان ودلفان سلسله وچگنی بودازجانب خود نایب الحکومه وفرماندهی فوج ترهان رابه نامدارخان فرزند امان الله خان اول واگذارنموده نامدارخان شخصیتی نام آوروشجاع وسلحشورودوست داشتنی بود که دریک شب سیاه درجشن عروسی یکی ازنزدیکانش توسط پسرعمویش به قتل رسید درآن موقه نامدارخان پسری چند ماهه داشت این پسربعدازفوت پدردرنزد اقوام مادریش بزرگ شداوبه سبب قتل پدرش باروحیه خشن وسخت گیرازدودمان پدری کینه به دل گرفت. واقوامش که دررأس حکومت بودند نسبت به اوبی مهری نمودند وازآنها هیچگونه محبتی نمی دیدوزندگی رابه سختی گذراند تااین که به سن جوانی رسیدوبا ترک خانه وکاشانه ی خود به فکرانتقام گیری ازقاتل پدروهم دستانش افتاد ،هنگامی که چند وقتی ازدرگذشت قاسم خان نگذشته بودحکومت ترهان دراختیارنظرعلی خان امرایی که پسرعمویش بود قرارگرفت امان الله خان برای خون خواهی پدربه هردرزد بلکه ازقاتل پدرش انتقام بگیرد ودست به اذیت وآزارنزدیکان نظرعلی خان امرایی می زدویک دم آرام وقرارنداشت تااین که بزرگان ترهان ازنظرعلی خان امرایی می خواهندکه رضایت اورافراهم آوردنظرعلی خان هم درخواست خوانین ترهانی راپذیرفت وامان الله خان هم چون دراین مدت که درصددانتقام گیری بودوکارمهمی ازپیش نبرده بودازاین پیش نهاد استقبال می نمایدونظرعلی خان هم دخترش به نام صاحب نصرت که خانمی محترمه ونیک نام بود به عقدامان الله خان درآورد ومقداری ازاملاکش درسراب دوره باوسایل زندگی آن زمان دراختیاراوگذاشت به دین وسیله بین آنهاصلح تاحدی برقرارشدوامیدبودکه دشمنی ازبین بروداما مرگ نامدارخان هیچ گاه فراموش نشدوامان الله خان هم دست ازمبارزه ودشمنی برنداشت تااین که بخت یاراوشدوتحولاتی درایران رخ داد وحکومت قاجاریه برچیده شدوحکومت جدیدی به نام پهلوی روی کارآمد ازاولین روزامان اله خان مانند یک سربازجان برکف درخدمت امیران آرتش وخود رضاشاه بودندودرسال1306 شمسی طبق پیش نهادامیرشاه بختی رئیس وجانشین فرمانده لشگرغرب ودستورشخص رضاشاه حکومت ترهان رابه امان الله خان سپردندکه همراه نظامیان قدم به قدم درجنگ بااشرارومخالفین ارتش پیش می رفت چندین باردرخطرمرگ قرارگرفت ولی خداوند یاراو بودنجات پیداکردامان الله خان به دلیل حمایتی که ازارتش کرده بودموردتوجه واقع شده بود درسال1307شمسی هنگامی که رضاشاه به منظورافتتاح راه خرم آبا د وخوزستان به لرستان سفرکرده بود ومورداستقبال جمعیتی از سران ارتش وبزرگان لرستان قرارگرفت درمسیرآن جاده درنزدیکی معمولان حضورپیداکرد درمیان آن بزرگان امان الله خان غضنفری هم حضورداشت زمانی
که رضاشاه به روبروی اورسیدامیرشاه بختی به عرض شاه رساند وگفت قبله عالم امان الله خان غضنفری است ورضا شاه هم دست برشانه اومی گذاردومی گوید امان الله خان سربازمن است وشاه درحضوربزرگان وسران ارتش لقب سرداربهادروبه همراه یک تخته شال کشمیری به اوعطاءمی نمایدوازآن به بعدامان الله خان را سرداربهادرمی نامندازآن پس که آرامشی فراهم شد بنا به تصمیم وتقاضاامیراحمدی ازرضاشاه وتأئید ایشان علی محمد خان امیراعظم غضنفری مجددن به حکومت ترهان رسیدوامان الله خان سرداربهادرهم به سمت حاکم سلسله ودلفان منصوب شدندومدت دوسال باقدرت کامل حکومت کردند وتمام برنامه های حکومتی رابراصول مدیریت صحیح ورعایت احترام متقابل بین اووبزرگان منطقه هرکدام درسرجای خود برخورد دوستانه داشتند درمدتی که اوحاکم آن منطقه ازلرستان بود نقلی درتاریخ نیست که عمل خلافی ازجانب این حاکم رانوشته باشند.چون درگذشته حاکمان قبل ازسرداربهادر چه ظلم وستم ها درحق اهالی سلسله ودلفان کرداند برای نمونه شکایت های که ازطرف مردم دلفان به مجلس شورای ملی شده که درکتاب شورش لرستان به نظرعزیزان رسیده است .ولی درمورد حکومت سرداربهادر هیچگونه حرفی نیست که گفته باشند امان الله خان حاکم سلسله ودلفان آن ویا این عمل خلاف را چه ازنظرمالی،وحکومتی درحق کسی ظلمی کرده باشد تا اینکه درسال1311 شمسی امان الله خان سرداربهادرغضنفری نیزبه به آرزوی دیرینه خود رسید وبه طوررسمی حاکم ترهان شد ودرترهان هم زمان بود با تأسیس ادارات دولتی نظیرمدارس،اداره ثبت احوال وثبت اسناد وسایردوایردولتی .جهت رفاه اهالی بابودن چنین حاکم مقتدری که درتمام نقاط ترهان پاسکاه نظامی دایرکردوازجانب خوددرهر طایفه برای برقراری امنیت ازبین اهالی آن طایفه یک نفرازخوانین خوش نام که ازهرنظردارای کارنامه پاکی باشد بعنوان نایب الحکومه خود دربین آن طایفه تعین می کرد که کارهای مربوط به حکومت را نمایندگی کندمانندوصول مالیات وحل اختلافات فی مابین اهالی وامنیت محل مأموریتش باید به خوبی انجام دهدوگرنه شخص دیگری ازآن طایفه جای گزین اومی شدو وظیفه اصلی این نایب الحکومه شناختنه اشراروراه زنان می باشد.تا اینکه یک لشکرازآرتش به فرماندهی امیراحمدی وآرد لرستان شدوبه خوبی توانست امنیت رادرسراسرراه های لرستان برقرارنمایدوافراد خوش نام وقدرتمندی مانندامان الله خان سرداربهادرغضنفری امرایی که خودازخانواده های بزرگ لرستانی بنام غضنفری که ازمیان مردم ترهان برخواسته اندونیک نام ترین دودمان لرستانی می باشند که بیش ازسیصدسال است این فامیل درلرستان دررأس حکومت.ها قراردارند.به حکومت ترهان منصوب شدندامان الله خان سرداربهادرحاکم ترهان درتمام مدت حکومتش دربین اهالی معروف به پاکدامنی و درستکاری بوده تااینکه ….
امان الله خان سرداربهادرغضنفری امرایی حاکم ترهان وسلسله ودلفان ازسال 1306تا1325شمسی
امان الله خان سرداربهادرغضنفری درسال1325 شمسی فوت کرد………..
از راست ابراهیم خان رشیدیان رئیس نیمی ازطایفه نورعالی دلفان وترهان دو امان الله خان سرداربهادر غضنفری امرایی حاکم سلسله ودلفان وترهان و3 نصرت الله خان امیرپور امیرارفع غضنفری و4 حاج الهیارخان عباسی گراوند رئیس نیمی ازطایفه گراوند
درسال1325خورشیدی رزآرا درنظرداشت امان الله خان سرداربهادرراازحکومت ترهان برداردوحکومت ترهان رابه علی محمدخان امیراعظم بدهد با مخالفت دیگرامیران ارتش ازجمله حسن امیرارفع روبه رومی شودوامان الله خان هم شخصیتی آگاه ،و روشنفکری وطن پرست بوده و برهمه بزرگان پایتخت روشن بودکه ایشان شخصیتی دانا،میهن پرست وخدمتگذاردولت وملت می باشد وبدون جهت نمی شود اوراازصحنه سیاست دورکرد.تا اینکه دراوایل خردادماه سال1325 شمسی بین فرزندش علی رضا خان ومحمدحسین خان برادرعلی محمد خان امیراعظم برسر حکومت ترهان درگیری وجنگ پیش آمد؛امان الله خان سرداربهادربرای به دست آوردن حکم حاکمی ترهان درتهران به سرمی بردکه این اتفاق می افتد ،اوبعدازاطلاع یافتن ازقضیه درگیری پسرش بامحمدحسین خان وتحریکات امیررزم آرا علیه او باعصبانیت پیش رئیس ستاد ارتش می رود تیمساررزم آرا که باامان الله خان میانه خوبی نداشت وسرداربهادرهم ازاین موضوع بااطلاع بودودرنتیجه بین آن دودرمحل ساختمان ستاد ارتش برخوردی شدیدرخ می دهد.سرداربهادربا برخورد تند رزم آرا روبه رو می گردد که به علت عصبانیت بیش ازاندازه امیررزم آرا او را در بالای پله های درب ورودی ساختمان آن زمان ستاد آرتش اورا هول می دهد وچون درپای راست سرداربهادر نقصی وجود داشت تعادلش به هم می خورد و بر زمین می افتد که بعد ازاین برخورد اورا به مسافرخانه ی اعیان درتهران می برند وازآن جابه بیمارستان انتقال می دهندو پس از دو روز درآنجا فوت میکند علت مرگش راخودکش اعلام کردند و این اتفاق دربهارسال1325 شمسی می افتاد.همه ی بزرگان لرستان به خوبی امان الله خان سرداربهادررامی شناختند که فردی پاکدامان ونیک سرشت وخدمت گذارودوست داشتنی ومیهن پرست بود.دراین مدت بیست سال خدمتگذاریش درترهان وسلسله ودلفان به نیکی ازاو یاد می کنند وخدماتش را ارج می نهند ویادش راگرامی می دارند.ازاوفرزندی رشید وسلحشور به نام علی رضاخان برجا مانده که به راستی خداوند همه چیزرا یک جا به او داده بود در زیبایی سیما وبی همتابودودرشجاعت بی مانند بود و در سخاوت زبان زد همه بود و در نبوغ ذاتی وشخصیتی نمونه ی کاملی از دانایی وآکاهی بود؛این جوان یارو یاورپدرش امان الله خان سرداربهادر بود و مردم ترهان درمدت حکومت سرداربهادردرکمال آرامش وآسایش وامنیت به سرمی بردند. برمیگردیم به موضوع درگیری،گفتم که امان الله خان سرداربهادروعلی محمدخان امیراعظم برسرحکومت ترهان باهم درگیری داشتند وقتی هر دوآنها درتهران دنبال کارخود برای دریافت حکم حکومتی ترهان ودلفان دوندگی داشتنند، در ترهان بین علی رضاخان فرزند ارشد امان اله خان سرداربهادر و محمدحسین خان برادر علی محمدخان امیراعظم بر سر حکومت ترهان که محمدحسین خان برای خود نیز ادعای آن را داشت در این جنگ و درگیری که نتیجش کشته شدن تعدادی ازیاران امیراعظم بود که با جمع آوری بیش ازدو هزارنفرقصد کشتن علی رضاخان غضنفری را داشتند ولی با حمایتی که توسط طایفه آزادبخت به ریاست غلامحسین خان فاضلی آزادبخت وطایفه شاهیوند به سرکردگی قیاس شاهیوند به عمل آمد.محمدحسین خان وطرفدارانش دراین نزاع نه تنها موفق به کشتن علیرضا خان نشدند بلکه تعدادی از بزرگان آنها در این جنگ بی نتیجه کشته گرد ید ند .بیشتر نیروی جنگی محمدحسین خان غضنفری .ازاهالی سوری وامرایی وطوایف نزدیک به آنها بوده که از راه دوری برای جنگ و قدرت نمایی آمده بودند و اکثرأ از رومشکان آمده اند و درمحل زندگی طایفه آزادبخت درگیری و نزاع رخ داد و دو روز بعد از کشته شدن آن افراد جمعیت بیشتری حضور پیدا می کنند که منجر به غارت بیش ازشانزده روستا ازاهالی آزادبخت میشود و تمام اموال آنها توسط یاران محمدحسین خان غضنفری غارت و به یغما می رود و مردان جنگی طایفه آزادبخت روز قبل برای یاری و حمایت ازعلی رضا خان به داخل شهر رفته بودند و طایفه خالی از مردان جنگی بود. به همین دلیل طرفداران محمدحسین خان توانستند اقدام به چنین عملی کنند، این نزاع 15شبانه روز ادامه داشته است(برابر نوشته کتاب تاریخ روز گار پهلوی ص308 اثری از استاد گرامی لرستان جناب محمدرضا خان والی زاده معجزی .دراین باره چنین آمده
اوضاع طرهان روزبه روز وخیم ترمی شداکثرطوایف به پشتیبانی ازامیراعظم وبرادرش برخاسته بودندامان اله خان هم درتهران مشغول دوندگی بودومی خواست به وسیله کشاورزصدرکاری ازپیش ببرد ولی کشاورزکه هنوزاستخوان بندی سیاسی واجتماعی درستی نداشت بااینکه به وسیله امثال امیراحمدی خیلی فعالیت می کردکه کارامان اله خان رابرای پیریزی وکالت خوددرست کند،جوردرنمی آمدوهرچه راکشاورزدم هم می گذاشت رزم آرا آن را پنبه می کرد.بالاخره دربهار1325 شمسی کاربه جنگ وجدال منجرشد.بدین سبب که علی رضاخان،پسرامان الله خان که جوانی شجاع ولی بی تجربه خیال می کردکه باخون ریزی وآدم کشی کاردرست می شودوچون ازشکایتی که جهت وصول بهره مالکانه به دادگاه کرده ومدیردفتردادگاه رابرای تأمین دلیل آورد بود ،نتیجه ی نگرفته بودلذا به حکم جوانی که به قول سعدی داعیه شیطانی است ،به وسیله خوانین آزادبخت که طرفداراوبودندچندنفرازکدخدایان راکه طرفدارامیراعظم بودند به قتل رسانید وطولی نکشید که به رسم لرستانی هاچند هزارنفرطرفداران امیراعظم به قریه ها وآبادی های آزادبخت ها هجوم آورده قریب شانزدآبادی راغارت کردند آنچه نگارنده به یاد دارد قریب شانزد هزارگوسفند بزو1700 گاو واسب والاغ باهمیه اثاث البیت طایفه آزادبخت راغارت کردند.بعدازاین پیش آمدها طرفداران وخانواده امان اله خان همه ازپیرامون علی رضاخان پراکنده شدندوغیرچندخانوارازنزدیکان آنها کسی باقی نماندودریکی دوروزآخرتنهاخودعلی رضاخان بود که ازحمله وهجوم این چند هزارنفرجلوگیری می کرد وچون می دانستند اوجوانی متهوروبی باک است وبی ملاحظه ازآنان می کشد لذا جرأت نزدیک شدن به خانه های آنهارانداشتند.جنگ این دودسته درحدود15 روزبه طول انجامید و روزی حداقل هزارتیرتفنگ شلیک می شد.شب وروز دائمأ صدای تیربه گوش می رسیدوبه سگ وگربه همه دیگرهم رحم نمی کردند وآن زبان بسته هارامی کشتند کسی را یارای بیرون آمدن ازخانه نبود؛زیرا هزاران نفرازپشت سنگرهاوتفنگ کش ها مواظب بودند وتا سروکله ای پیدا می شد تیراندازی می کردند دراین بین فشنگ علی رضاخان تمام شد یک نفرمحارم خود را نزد ستوان والیزاده افسرانتظامات که بااوخیلی دوست بودفرستادکه یاباسربازان خود از
جان او و یارانش دفاع کند و یافشنگ برایش بفرستد که خودش دفاع کند.والیزاده به اوپیغام دادکه تانیرو ومهمات دارد نخواهد گذاشت آسیبی به اوبرسد؛وبه سربازها دستوردادکه مسلسلهاراروبه هوا سوارکنند وگاهگاه چند تیری شلیک نمایند.این سیاست جنگی مفید افتاد و دشمنان علی رضاخان دانستند که اگرقصدجان اورابکنند نیروی نظامی جدأ ازاودفاع خواهد کرد دراین اوقات تمام وسایل ارتباطی قطع بودو حتی عبورو مروری درمیان نبود،بخشدارچند نامه شدید الحن به فرمانداری ولشگرنوشت وبالاخره چون نتیجه نداشت وسرهنگ بهرامی فرمانده لشگرکه عامل ومجری سیاست سپهبد رزم آرابود،نمی خواست به ماجرای طرهان خاتمه بدهد نا گزیربخشداربه سرآب دوره رفته به وسیله تلفن بافرمانداری ولشگرتماس گرفته ووخامت اوضاع راگفته وخاطرنشان ساخته که اگرعاجلأنیرویی اعزام نشود،حتی مأمورین دولت هم کشته{خواهندشد}وصدها خروارشیره تریاک که درکوهدشت موجوداست ،غارت خواهدشد.تا این جا برای معرفی موضوع وروشن شدن آن کافی است.و نیروی انتظامی اعزامی ازتهران به خرم آبادوازآن جابه کوهدشت اعزام می شوندکه به محض وردبه شهراعلام حکومت نظامی می نمایند وباطلوع آفتاب سرهنگ برخورداربه اتفاق سرهنگ خسروی فرمانده هنگ ژاندامری لرستان به طرف خانه های دسته امیراعظم راه افتادند.ضمنأ دو کامیون مملوازسربازمسلح ازجناحین خانه هاحرکت ودورخانه هارامحاصره کردند مقارن این حال سرهنگ برخورداروسرهنگ خسروی کمری هاراکشیده و به سران دسته امیراعظم که دوسه نفرازاخوان ایشان وغلامشاه خان سرتیپ نیاوعیدی خان عباسی وعده ای دیگردررأس آنها بودندنهیب زدکه دستها بالاوهرکس تکان بخورد سوراخ خواهدشد.و.یک ساعت طول نکشید که سرهنگ برخوردارباخشونت،کسان امیراعظم رابه بخشداری آوردوبه اتفاق جمع دیکری ازهواداران امیراعظم وهواداران علی رضاخان(آقایان حاج الهیارخان عباسی گراوند وحیات قلی خان خسروی گراوندوغلامحسین خان فاضلی آزادبخت وخود علی رضاخان غضنفری) را تحت الحفظ به شهرخرم آباد فرستاد وخود چندروزدر کوهدشت ماند وهمه اموال واحشام غارت شده راپس گرفت وبه صاحبان اموال دادو به این ترتیب اغتشاشی راکه مسلمأ به ضررهردوسردعوا ومرافعه تمام می شد،خاتمه داد.وپس ازبررسی پرونده هاتعدادی ازافرادازجمله علی رضاخان اززندان آزاد وبه محل خودبرگشتندآن های که برای غارت طایفه آزادبخت آمده بودند،ازطایفه سوری وامرایی ساکن درر رومشکان بودندکه طبق آمارصورت برداری شده. ازاموال غارتگران وصول وبه صاحبان آنها مسترد گردید.
حاج حسین آزادبخت مومه وند
برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید
قسمت اول قوم باد قسمت دوم قوم باد قسمت سوم قوم باد
قسمت چهارم قوم باد قسمت پنجم قوم باد قسمت ششم قوم باد
جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.