نقاشی مادر رشتههای هنرهای تجسمی است که از آغاز زندگی انسان جایگاه خود را در زندگی انسان باز نموده است. نقاشی در ادوار مختلف تاریخ اهداف و جهتهای مختلفی را دنبال نموده است.
ضرورت و اهمیت:
هنرمند با خلق آثار ارزشمندی که از وقایع، حوادث و تفکرات نیک و بد جامعه تاثیر پذیرفته اند سبب می شود که دیگران علیرغم گرفتاری های ناشی از کارو تلاش روزمره، متوجه ظرافت ها و زیبایی های اطراف خویش می شوند. این زیبایی ها در همه ابعاد، اعم از پوشاک، ابزار و لوازم زندگی،وسایل ارتباطی، جا و مکان، آداب و رسوم، اعتقادات و خصال حسنه، طریقه و رفتار و کردار و…. جلوه گرند. فقط نگاهی دقیق را می طلبد که این نگاه و توجه به وسیله آثار هنری جذب می شوند و انسان را برای لحظاتی از مسائل خود جدا می سازد و فراغت تامل و تفکر را به او می دهد همین لحظات فراغت باعث می شود که آرامش و تعادل به جسم و جان آدمی بازگردد و روان او را که بر اثر تنش های زندگی کدر شده بود صیقل یابد.
مقدّمه
ميگويند “زئوس” و “پاراسيو” از معروفترين نقاشان يونان باستان بودند و با يکديگر رقابت داشتند. روزي آنها در يک مسابقه نقاشي در حضور مردم شرکت کردند تا بهترين نقاش يوناني انتخاب شود. “زئوس” روي تابلوي خود يک خوشه انگور کشيد و در اين کار چنان مهارتي از خود نشان داد که پرندگان به تصور آنکه خوشه انگور واقعي است، به سوي آن هجوم آوردند. “پاراسيو” نيز براي نشان دادن نقاشياش از رقيب خود دعوت کرد تا پرده نقاشي را کنار بزند اما وقتي زئوس براي کنار زدن پرده نقاشي جلو رفت، متوجه شد که پردهاي وجود ندارد بلکه “پاراسيو” خود پرده را نقاشي کرده است و در نتيجه همگان برتري پاراسيو را به رسميت شناختند.اين داستان را بسياري از ما به عنوان اوج قدرت يک نقاش در خلق يک شاهکار هنري شنيدهايم اما آيا نقاشي يعني همين؟ آيا هنر نقاش اين است که آنچنان ماهرانه طبعيت را تقليد کند که حتي خود طبعيت را نيز به اشتباه بيندازد؟ در اين صورت چگونه ميتوان به نگارههاي ديوارهاي غارها يا آثار هنرمندان مدرن، نقاشي گفت؟استادان و هنرمندان نقاشي بر خلاف نظر افرادي که نقاشي را فتوکپي طبيعت ميدانند، معتقدند که نقاشي هنري است که در پيوند با انديشه، جهانبيني و شرايط حاکم بر جامعه شکل ميگيرد و معنا و مفهوم پيدا ميکند و نهايتاً در غالب تصوير بيان ميگردد.البته براساس اين تعريف نميتوان تعريف نقاشي را با هنرهاي تجسمي ديگر مانند گرافيک يا طراحي مشخص نمود و اين به دليل آن است که امروزه مرز بين بسياري از هنرها شکسته شده است و نميتوان با خطکش لغات، حيطه يک هنر را تعيين کرد.رشته نقاشي فضايي را ايجاد ميکند که هر دانشجوي خلاق متناسب با توان، سليقه، دانش و ذهنيت خويش، دنياي خاص آفرينندگي خود را در آن مييابد و در نتيجه ميتواند آثاري را خلق کند که باعث تحول خود و در مرحله بعد جامعهاش گردد. اين رشته به آموزش سبکهاي برجسته نقاشي معاصر ايران و جهان ميپردازد و در کنار آن دانشجويان دروسي مثل طراحي، اطلاعات و مباني هنرهاي تجسمي، تاريخ هنر و تاريخ عمومي نقاشي را ميگذرانند. يک دانشجوي رشته نقاشي در طي تحصيل در دانشگاه ميآموزد که خوب ببيند، تحليل کند، دانش خود را وسعت ببخشد و آنچه را که ياد گرفته است در سطوح مختلف اشاعه بدهد. به همين دليل اگر فردي قريحه و ذوق نقاشي نداشته باشد، با ورود به رشته نقاشي فقط يکسري اطلاعات به دست ميآورد و بازدهي نخواهد داشت.
تواناييهاي لازم :
دانشجوي رشته نقاشي بايد ويژگيهاي جسمي و روحي خاصي داشته باشد تا بتواند در اين رشته موفق گردد و به همين دليل نيز آزمون نقاشي دانشگاهها و مراکز آموزش عالي به صورت نيمهمتمرکز برگزار ميشود؛ يعني پيش از ورود به دانشگاه استعداد و خلاقيت داوطلب در يک آزمون عملي سنجيده ميشود تا بهترين و توانمندترين داوطلبان وارد دانشگاه گردند. از سوي ديگر نقاش؛ يعني خلاق؛ يعني آفريننده؛ يعني کسي که از مرز بايدها و نبايدها ميگذرد تا طرحي نو دراندازد و به همين دليل نميتوان به او دستور داد که چگونه باش و از چه راهي برو تا موفق شوي. در واقع يک نقاش نميتواند در چهارچوبي مشخص و معين محدود گردد. و بالاخره بايد گفت که هنر نقاشي مثل هر هنر ديگري کار طاقتفرسا، هوش، نبوغ و شعور فراوان نياز دارد.
موقعيت شغلي در ايران :
يک فارغالتحصيل نقاشي نبايد انتظار داشته باشد که تنها مشغله و منبع درآمدش نقاشي کشيدن باشد چرا که حتي نقاشهاي موفق و معروف جهان نيز تنها مشغلهشان کشيدن نقاشي نيست بلکه در کنار نقاشي، به تدريس نقاشي نيز ميپردازند. کاري که بسيار مثمر ثمر است، چون تدريس و ارتباط با ديگران، تأثير به سزايي در ديد، ذهن و انديشه يک نقاش ميگذارد. در کشور ما نيز يک نقاش ميتواند علاوه بر نقاشي به تدريس اين هنر در مراکز آموزش عالي يا آموزشگاههاي آزاد و به فعاليت در مطبوعات و نشريات، صداوسيما، فرهنگسراها، سازمان ميراث فرهنگي، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، شهرداريها (به عنوان طراح و مجري نقاشيهاي ديواري) بپردازد.
مشاغل قابل احراز:
1- خلق آثار هنری
2- آموزش نقاشی
3- تصویر ساز کتاب
4- طراح تصاویر متحرک
5- طراح تابلوهای تبلیغاتی
6- مسئول واحد هنر در دستگاه های مربوطه
7- نقاش زیبا ساز شهرها(فضای بیرونی)
8- نقاش زیبا سازی داخل ساختمان(فضای درونی)
9- مرمت کارآثار نقاشی
10- طراح نقش پارچه
11- طراح نقوش روی سفال و چینی و سرامیک
12- نقاش صحنه های نمایشی(سینما- نمایش)
نقش و توانایی فارغ التحصیلان
پس از تحصیل در رشتهی نقاشی، فارغ التحصیلان توانایی های زیر را به دست خواهند آورد:
– توانایی بکارگیری ابزار طراحی و نقاشی بر انواع زمینه ها با تکنیک های مختلف
-آشنایی با تاریخ هنر ایران و جهان و شناخت و تحلیل سبک های مختلف نقاشی
-شناخت مبانی و هنرهای تجسمی و توانایی بکارگیری آن در ایجاد آثار نقاشی و طراحی
-توانایی طراحی و نقاشی از انواع سوژه های عینی و ذهنی
-توانایی ساخت زمینه ها و مواد نقاشی در حد مقدور
-آشنایی با عکاسی و توانایی بکارگیری تکنیک های آن در جهت رفع نیازهای مرتبط با شغل(تهیه آلبوم از آثار نقاشی، یادداشت فضاها و سوژه های مورد نظر جهت انجام پروژه ها….)
درسهاي اين رشته در طول تحصيل :
دروس پايه:
مباني هنرهاي تجسمي ، کارگاه طراحي پايه(سطح يک) ، کارگاه عکاسي پايه، هندسه مناظر و مرايا، کارگاه چاپهاي دستي، کارگاه حجمسازي، تجزيه و تحليل و نقد آثار هنرهاي تجسمي، هنر و تمدن اسلامي ، آشنايي با هنر در تاريخ.
دروس اصلي:
کارگاه طراحي (سطح دو) ، نقاشي ديواري ، کارگاه نقاشي ديواري (سطح يک)، کارگاه نقاشي (سطح يک)، تاريخ عمومي نقاشي، تجزيه و تحليل و نقد آثار نقاشي.
دروس تخصصي:
کارگاه طراحي (سطح سه) ، کارگاه نقاشي (سطح دو)، کارگاه نقاشي(سطح سه)، مرمت آثار نقاشي. طرح عملي جامع، طرح و رساله نهايي