محمدتقی خان بختیاری و سفرنامه لایارد
محمدتقی خان چهارلنگ از حاکمان قدرتمند بختیاری در اوایل دوره قاجاریه بود که در مقابل حکومت قاجار مدت ها ایستادگی کرد در سفرنامه لایارد جهانگرد انگلیسی شرح زندگی، مبارزات و دلاوری های وی مفصل آورده شد.
بدون تردید یکی از معروفترین و مردمی ترین خوانین بختیاری در تاریخ معاصر بختیاری ، محمدتقی خان چهارلنگ است. پدرش، علیخان از شاخه کیان ارثی یا کنورسی چهارلنگ بود که به تحریک و دسیسه چینی عموزاده هایش (در سفرنامه لایارد، برادرانش) حسن خان و فتحعلی خان، فتحعلی شاه قاجار وی را از حکومت معزول و چشمانش را میل کشید. مادر وی بی بی خانم دختر قائدآقا میر مکوندی بود. پس از عزل پدرشان، محمدتقی خان خردسال به همراه دیگر برادرانش برای حفظ جانشان در روستایی در فریدن مخفی شدند. حسن خان نابینا به محمدتقی خان بسیار علاقمند بود و وی را «بره قوچی» خود می خواند.
پدر محمدتقی خان پسرحبیب الله خان مادر رشید خان خواهر علی مرادن خان محمودصالح بود که با کریم خان زند بر سر تصاحب قدرت رقابت می کرد. اجداد محمدتقی خان در فریدن زندگی می کردند اما با کدورت و اختلافی که بین رشیدخان و علی مردان خان ایجاد شد، به مالمیر ، هلایجان و قلعه تل مهاجرت کردند. محمدتقی پنج برادر به نامهای ابوالفتح ، علی نقی ، محمد کریم ، خان بابا و کلبعلی داشت ، در برخی رویتها تعداد برادران وی شش نفر ذکر شده و از بردار دیگری به نام اسد خان یاد می کنند. ، سه همسر داشت که معروفترین آنها خاتون جان خانم بود. همچنین فرزندان زیادی داشت که سه تن از پسران وی عبارتنداز: حسینقلی ، مهدیقلی معروف به برفی و رضاقلی.
محمدتقی خان بین سال های ۱۲۴۹ تا ۱۲۵۷ هجری قمری سلسله حرکت ها و مبارزات زیادی در کوههای بختیاری علیه حکومت قاجار انجام داد. محمدتقی خان در ابتدا مصمم شد حکومت بختیاریها را بدست آورد. بتدریج نفوذش را در میان طوایف بختیاری توسعه داد و بالاخره توانست، ابتدا ریاست طایفه کیان ارثی، سپس شاخه چهارلنگ و در نهایت، ریاست کل ایل بختیاری را بدست آورد.وی توانست طوایف بختیاری را بطور کامل با هم متحد کند. بدین صورت سیاست تفرقه اندازی قاجار نتیجه عکس داد و محمدتقی خان در آخرین سال پادشاهی فتحعلی شاه بر ضد دولت مرکزی ایران طغیان کرد. بدین سبب کارش بالا گرفت و در میان مردم بختیاری که دل خوشی از دولت نداشتند، بسیار محبوب و روز به روز پیروانش افزوده شد. تا اینکه با هشت هزار سوار به شوشتر آمد و شهر را محاصره کرد و اسدالله میرزا یکی از شاهزادگان قاجار که بر شوشتر حکمرانی میکرد، پا به فرار گذاشت و محمدتقی خان، کنترل شوشتر را به دست گرفت.
محمد تقی خان به دزفول نیز دست یافت و رامهرمز و بهبهان را نیز تصرف کرد. در این میان، ولی خان ممسنی و جمال خان دشتی نیز با او متحد شدند و به فارس هم دست یافت. در این سالها، تا هویزه هم پیش رفت و رئیس اعراب یعنی شیخ کعب را از فلاحیه بیرون کرد و شکست سختی به آنها داد. شورش بختیاریها کماکان ادامه داشت و در بین این سالها جنگهای زیادی بین بختیاری و دولت مرکزی بود. در این سالها سرزمین بختیاری عملاً به یک ناحیه کاملاً خودمختار و دارای استقلال تبدیل شده بود.[۳]
بالاخره معتمدالدوله، شاهزاده قاجار که مامور سرکوبی بختیاریها بود، از راه حیله در آمد و علی نقی خان و محمدنقی خان، برادران محمد تقی خان و پسر خردسال محمد تقی خان را، گروگان گرفت. در این شرایط محمد تقی خان در وضعیت بدی قرار گرفته بود. نه میتوانست بخاطر علاقهای که به برادران و فرزندش داشت با دولت، جنگ بکند نه میتوانست تسلیم شود. سرانجام، معتمدالدوله قسم یاد کرد، که به خان بختیاری آسیب وارد نکند و خان با اطمینان نزد معتمد الدوله بیاید، تا مذاکره کنند. اما زمانی که محمد تقی خان به نزد شاهزاده قاجار رسید به دست و پایش زنجیر بستند و او را به زندان انداختند. برادران محمد تقی خان، شبانه حملهای را برای نجات محمدتقی خان انجام دادند. اما با شکست روبرو شد و محمد تقی خان بعد از ۵ سال حبس در تهران در گذشت. در حقیقت به خاطر شورشها و حرکتهای جدایی طلبانه و استقلال طلبانه محمدتقی خان، بعضی از نویسندگان ایرانی او را مورد بی رحمی قرار دادهاند و علاوه بر این که او را کم اهمیت جلوه دادهاند، به او موارد نادرستی را نیز نسبت دادهاند. اما در میان خود لرها محمد تقی خان چهرهای محبوب و مقتدر میباشد که خدمات زیادی به قوم بختیاری کردهاست
سفرنامه لایارد
سر اوستن هنری لایارد، دیپلمات انگلیسی، که در سالهای ۱۸۳۹-۱۸۴۲ میلادی به ایران مسافرت کرد
سفرنامه لایارد، از معتبرترین اسناد تاریخی دوران قاجاریه است. نام کامل وی سِراوستن هنری لایارد و متولد سال ۱۸۱۷ میلادی (حدود سال ۱۱۹۶ شمسی) است. وی متعلق به یک خانواده پروتستان فرانسوی الاصل که نیاکان او در قرون گذشته به انگلستان کوچ کردند و در شرق شهر کنت اقامت گزیدند و بعدها به فرمان ملکه الیزابت اول در کلیسای کنتربوری، به خدمت اشتغال جستند. لایارد را ماموران زبده سیاسی دولت انگلیس دانسته اند وی فردی نظامی بود و از علوم زمین شناسی، جغرافیا و پزشکی اطلاعات ارزنده ای داشت. در هر منطقه ای که گام می گذاشت به اوضاع جغرافیایی، حکمرانان محلی، تعداد نیروهای جنگنده، مقدار و نوع سلاح های مورد استفاده و موضوعاتی از این دست، سخت توجه داشت.
لایارد زمانی که در کِسوَت یک دیپلمات بیست و سه ساله انگلیس به ایران سفر کرد، در خوزستان سفر وی مصادف شد با جنگ محمدتقی خان چهارلنگ و منوچهرخان معتمدالدوله قاجار حاکم اصفهان و خوزستان که در صدد برآمده بود به سلطه چندین ساله محمدتقی خان، ایلخانی مقتدر بختیاری خاتمه دهد. در همین زمان بود که لایارد به مدت سه سال در شرایطی سخت در منطقه کوهستانی بختیاری به سر برد. و همین همنشینی طولانی سبب گردید تا شناخت خوبی از منطقه بختیاری به دست آورد. برخی گفته اند شاید تحریکات لایارد یکی از عوامل مهم در شورش محمدتقی خان چهارلنگ، ایلخان معروف بختیاری، بر ضد دولت مرکزی ایران بود.
لایارد در سفرنامه اش اوضاع سیاسی، اقتصادی، نظامی، اداری و اجتماعی و همچنین سیستم و نظام مالیاتی کشور، رابطه مردم با حکومت قاجار و فشار بی رویه حکام دولتی بر سکنه محلی، وضعیت معیشتی مردم، آداب و روسوم و سنن محلی و سنتی و حتی عقاید مذهبی و باورهای ملی را در میان بخشی از مردم کشورمان ایران با ظرافت و دقت خاصی بیان می کند
ظهور محمدتقی خان چهارلنگ ـ مصطفی علیزاده گل سفیدی
زمانی که محمدتقی خان بیشتر از ۱۸ سال سن نداشت ، تصمیم گرفت با کمک برادران دیگرش علی نقی خان و خان بابا خان با طراحی یک نقشه دقیق ، حسن خان را به همراه فتحعلی خان و یکی از پسرانش به قتل رسانده و ریاست شاخه کنورسی چهارلنگ را در دست بگیرد.برای اینکه بتواند بر اختلافات غلبه کند و به دشمنی خانوادگی و خون ریزی پایان دهد ، دختر حسن خان مقتول را به عقد خود در آورد و سرپرستی سه فرزند صغیرش را بر عهده گرفت. محمدتقی خان که بسیار باهوش بود با زیرکی تمام و اتخاذ سیاست و رویه ای دقیق و ماهرانه ، تقریباً بیشتر طوایف بختیاری را یکپارچه نمود و ریاست تمام طوایف شاخه چهارلنگ بختیاری ، طوایف دینارانی هفت لنگ و جانکی سردسیر را در اختیار گرفت.با طرح نقشه ای عزیزاله خان نوروزی کلانتر ایل دیناران را در روستای ترشک سوسن در حالیکه در بستر بیماری بود و به بهانه عیادت از بیمار ، در خانه اش به قتل رساند و بدین گونه ایل دیناران را مطیع خود ساخت. اگرچه بعدها همین موضوع ، زمینه ساز جدایی ایل دیناران را از وی فراهم ساخت. و بخشهایی از کهکیلویه ، رامهرمز و دهات فریدن را خریداری یا مطیع خود ساخت. وی با مناسباتی که با سران قبایل عرب و طوایف کهکیلویه و بویراحمد برقرار ساخت ، دامنه نفوذ خود را به شهرهای شوشتر ، دزفول ، بهبهان و قبایل عرب گسترش داد. آشفتگی سیاسی و اجتماعی دوران فتحعلی شاه باعث گردید تا به سرعت قدرت و ثروت زیادی کسب نماید و حوزه اقتدار خود را بسیار گسترش دهد. از طریق «هنری لایارد» توانست با انگلیسی ها نیز ارتباط برقرار کند. راههای فارس و اصفهان را ناامن کرد و ۲۰۰۰۰تومان منال دیوان را که از اصفهان به تهران حمل می کردند ، ضبط کرد( سردار اسعد ، ۱۳۸۳ :۴۱۶) در سال ۱۲۴۹قمری آوازه قدرت و ثروت روزافزون وی باعث هراس شدید دربار قاجار گردید ، نقل می کنند که وی می توانست حداکثر ۱۹هزار مرد جنگی را بسیج نماید. وی به همراه ۸۰۰۰ نفر و به قولی ۳۰۰۰۰ نفرشوشتر را محاصره کرده ، اسدالله میرزا حاکم شوشتر چون توان مقابله نداشت ، شوشتر را به کارگزاران محمدتقی خان سپرد. در همین سال تمام خوزستان و بخشی از فارس را به تصرف در آورد و عده ای از خوانین و سرکردگان فارس از جمله میرزا منصور بهبهانی ، ولی خان ممسنی و جمال خان دشتی از او اطاعت کردند و مبلغ ششصد هزار تومان مالیات دولت را به نفع خود ضبط کرد. محمدتقی خان در نتیجه اقداماتش ، یک کنفدراسیون ایلی ایجاد نمود و تبدیل به مقتدرترین حاکم خطه جنوب گردید و دولت نیز وی را به عنوان حکمران بختیاری و خوزستان به رسمیت شناخت. افزایش روزافزون قدرت و اقتدار وی و دست اندازی به مناطق مختلف سبب گردید تا در سال ۱۲۵۰ قمری فتحعلی شاه قاجار برای مقابله و سرکوب وی به اصفهان برود اما اجل به شاه قاجار مهلت نداد و درگذشت و محمدشاه به تخت سلطنت نشست. اولین اقدام محمدتقی خان پس از تاجگذاری پادشاه جدید این بود که محمد شفیع خان را مامور کرد تا تمام خطه فارس و کاشان را به تصرف در آورد و مالیات و منال دیوانی را ضبط کند.
مشاوران محمدتقی خان
بدون تردید یکی از دلایل موفقیت محمدتقی خان ، بهره مندی وی از نطرات مشاوران لایق و کاردانی بود که همیشه همراه و ملازم وی بودند ، مهمترین این مشاوران اشخاص زیر هستند: ۱-علی نقی خان برادر محمدتقی خان که بسیار زیرک ، باهوش و کاردان بود ، در بین بختیاری ها به « سردار » معروف بود و اغلب برای ماموریت های دیپلماسی و سیاسی از طرف خان به تهران و اصفهان فرستاده می شد. چندین سال در تهران به عنوان گروگان بسر برد. برخی معتقدند اگر وی مانع از انجام عملیات نظامی محمدتقی خان بر ضد معتمد الدوله در کوهستان بختیاری نمی شد ، هیچگاه محمدتقی خان گرفتار و اسیر معتمدالدوله نمی شد. ۲- محمد شفیع خان معروف به شفیع خان رییس ایل سهونی: ایل سهونی از شاخه های مهم شاخه کنورسی چهارلنگ است و شامل سه طایفه حموله ، کهیش و باورصاد می شود. ۳- ملا محمد دینارونی: وی که رئیس طایفه عالی محمودی بود به دلیل لیاقت و کاردانی اش در ایل دیناران از احترام زیادی برخوردار بود و در بین بختیاری ها نیز جایگاه خاصی داشت به گونه ای که می گویند اگر چه وی خان نبود ولی نفوذش از نفوذ و قدرت یک خان بیشتر بود.
برخی اقدامات محمدتقی خان
محمدتقی خان که اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری بود، برای تحقق آرمانها یش دست به اقداماتی زد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱– تشکیل کنفدراسیون ایلی: وی معتقد بود با تشکیل یک کنفدراسیون ایلی متحد که طوایف خطه جنوب از کرانه های شمالی خلیج فارس تا دشت خوزستان ، اروند رود و کوهستانهای بختیاری را در بر می گرفت ، می توانست امنیت و آرامش را در این منطقه برقرار کند و با رونق تجارت و فعالیتهای اقتصادی ، اسباب پیشرفت و ترقی اهالی منطقه را فراهم سازد و از یک سو می توانست با استبداد و زورگویی شاهان قاجار و عمال آنها به مقابله بپردازد.
۲- جمع آوری مالیات بر اساس وضع اقتصادی طوایف و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی اراضی: محمدتقی خان به همین دلیل حاضر نبود تن به مالیاتهای سنگینی که دربار قاجار وضع می کرد بدهد و طوایف حوزه حکمرانی خود را که توان پرداخت مالیات وضع شده را نداشتند ،تحت فشار قرار دهد. دفاع از حقوق مردم برایش چنان مهم بود که حاضر بود دولت وی را یاغی و متمرد اعلام کند و به مردم فشار نیاورد.
۳- اسکان عشایر: وی اعتقاد داشت یکی از زمینه هایی که می توانست باعث پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری گردد ، اسکان آنها و اشتغال به کارهای کشاورزی و تجارت بود.
۴- برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی: لایارد در این باره می نویسد: « او میل داشت که امکاناتی فراهم شود تا باب تجارت را با دنیای خارج باز نموده و صلح و آرامش را در میان قبایل صحرا نشین برقرار سازد(لایارد ،۱۳۷۶ : ۱۱۱)
۵- اصلاح نژاد دامها به ویژه اسب:خان تعدادی از بهترین اسبهای نژاد عربی را خریداری کرده و در اصطبل نگهداری و پرورش می داد.(همان:۱۰۹)
۶- برقراری مبادلات تجاری حتی با خارج از کشور از جمله هندوستان: لایارد در این باره نیز می نویسد: « وی حاضر است جاده ای جهت حمل و نقل مال التجاره و محمولات بازرگانی خارجی در محدوه تحت نفوذش که در آن موقع منطقه وسیعی از بالاترین کرانه های خلیج فارس و سراسر دشت خوزستان تا کناره های شط العرب را در بر می گرفت ، احداث نماید و امنیت این شاهراه را نیز تضمین نماید و محمد تقی خان همچنین از من خواست تا تجار و بازرگانان انگلیسی را تشویق نمایم تا با مردم بختیاری و حوزه حکمرانیش داد و ستد و تجارت نمایند و تقبل کرد که حفظ جان نمایندگیها و امنیت حمل و نقل مال التجاره ها را شخصاً بر عهده خواهد گرفت.( همان: ۱۵۵-۱۵۴)
۷- وی علاقمندی فراوانی به آشنایی و استفاده از تکنولوژی جدید در حوزه حکمرانی اش داشت. لایارد در این رمینه نیز می نویسد: « از من می خواست که در مورد فواید راه آهن و سایر اختراعات جدید اروپا و علم هئیت و زمین شناسی و غیره به بحث و گفتگو بپردازم.(همان : ۱۱۱)
سقوط محمدتقی خان
محمد شاه قاجار در سال ۱۲۵۲ شاه برادر کوچک خود بهرام میرزا معزالدوله را به حکمرانی خوزستان برگزید. وی با پنج هزار سواره و پیاده برای سرکوبی محمدتقی خان عازم بختیاری شد. اما پس از گفتگو با مشاوران محمدتقی خان و دریافت پیام از وی از جنگ صرف نظر کرد. میرزا علی امین آبادی را جهت گفتگو به قلعه تل فرستاد و خود به شوشتر و دزفول بازگشت. لیکن گفتگوها به جایی نرسید و مجبور گردید دوباره با سپاهش عازم سرکوبی محمدتقی خان شود ، خان نیز قلعه تل را رها کرد در کوه منگشت در دژ معروف آن پناه گرفت. بهرام میرزا چون نتوانست کاری از پیش ببرد با صوابدید میرزا موسی وراولینسون انگلیسی با خان بختیاری مصالحه کرد.یک قبضه شمشیر جواهرنشان و خلعت به او اهدا کرد و قول داد که از حمایت دولت ایران نیز بهره مند گردد. شاهزاده پس از چند روز که مهمان حان بختیاری بود به شوشتر بازگشت. اما پس از چندی در سال ۱۳۵۳ دوباره کشمکش و اختلافات شروع گردید. شاه این بار برادر دیگر خود سلطان مراد میرزا حسام السلطنه را مامور دفع غائله نمود. حسام السلطنه با ۶۰۰۰نیروی جنگی به گندمان وارد شد، تعدادی از اهالی بختیاری را گروگان گرفت ، آنگاه رهسپار جانکی سردسیر شد ، شاهرخ خان حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت پس از سه ماه شاهرخ خان تسلیم شاهزاده شد و مجدداً حکومت جانکی به وی سپرده شد و پسرش ملازم شاهزاده شد. شاهزاده با پشت سر گذاشتن مناطق صعب البور وارد دشت مالمیر شد. این بار منوچهر خان معتمدالوله توانست بین شاهزاده و محمدتقی خان آشتی و مصالحه برقرار کند اما دو سال بعد مجدداً اختلاف خان با دربار بالا گرفت و شاه برای آخرین بار معتمد الدوله را مامور سرکوب وی کرد ، ماجرا چنین بود که معتمد الدوله مامورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرد. مالیات مورد نظر مبلغ ده هزار تومان بود که سه هزار تومان آن به خزانه شاه واریز نی شد ، سه هزار تومان به شخص معتمد پرداخت می گردید و مابقی به خزانه عمومی دولت واریز می شد. خان از پرداخت مالیات خوداری می کرد زیرا نه خود پول داشت نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت این مبلغ بودند. از طرفی محمدتقی خان نمی خواست خود را درگیر این موضوع کند و طوایف بختیاری را تحت فشار قرار دهد( همان :۱۵۱) وی تلاش می کرد تا به هر نحو ممکن پرداخت مالیات را به تاخیر اندازد. معتمد از وی به شاه شکایت کرد و وی را متهم کرد که با شاهزادگان فراری (رضاقلی میرزا و تیمور میرزا) روابط محرمانه برقرار کرده ، تمرد و یاغیگری نموده و از پرداخت مالیات خودداری می کند. علی نقی خان که به عنوان گروگان در تهران به سر می برد ،موضوع را به اطلاع محمدتقی خان رساند
متعمد پس از اخذ نظر شاه برای سرکوبی محمدتقی خان به طرف بختیاری حرکت کرد و طوایف بختیاری مخالف محمدتقی خان را با خود همراه ساخت. کلبعلی خان دورکی ، جعفرقلی خان بهداروند و علیرضا خان چهارلنگ پسر حسن خان به اردوی وی پیوستند. خان پس از رایزنی با مشاورانش صلاح در آن دید که بهتر است یاغی دولت معرفی نگردد به همین خاطر شفیع خان ماموریت یافت تا مالیات را از عشایر جمع آوری کند. از طرفی در همین زمان مناقشه بین دولت ایران و انگلیس بر سر مساله هرات بالا گرفته بود انگلیسی ها جزیره خارک را به تصرف درآورده بودند. محمدتقی خان مایل بود چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود ، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید… او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک تماس حاصل کند تا بداند آیا در صورت بروز جنگ ، انگلیسی ها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت می نمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان می شناسند یا نه؟ برای این مقصود لایارد را که مورد اعتمادش بود ، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمدتقی خان با پاسخ کلنل «هل » مواجه شد که گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمی تواند از خان بختیاری حمایت نماید ولی او می تواند برنامه های اقتصادی اش را به مرحله اجرا در آورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود.( لایارد ، ۱۳۷۶ :۱۶۲)
خان بختیاری که از کمک انگلیسی ها مایوس شده بود تصمیم گرفت وفاداری و اطاعت خود را به شاه اعلام کند. وی به همراه هشت هزار سوار و پیاده بختیاری در دشت مالمیر به انتظار معتمد نشست. اگر چه می توانست در کوههای بختیاری نیروهای معتمد را نابود سازد ولی وقتی از انگلیسی ها مایوس گردید از این کار نیز صرف نظر کرد. محمدتقی خان در دشت مالمیر از متعمدالدوله به گرمی استقبال و و چهل شبانه روز از وی و اردوی نظامی اش پذیرایی کرد. متعمد از خان خواست تا نیروهایش را ترخیص کند و حاضر است به قرآن سوگند یاد کند که هیچ گونه صدمه و آزاری به خان بختیاری و بستگانش نرساند و وی را مجدداً با احترام در مقام حکمرانی بختیاری و خوزستان ابقاء نماید.
محمدتقی خان که اعتمادی به گفته های وی نداشت از قبول پیشنهادش خودداری نمود و دریافت که متعمد قصد حمله به اردوگاهش را دارد. به همین دلیل تصمیم گرفت که پیشدستسی کرده به اردوی معتمد حمله کند ، همه سران بختیاری پذیرفتند اما برادرش علی نقی خان قبول نکرد و گفت: حتی اگر در این جنگ پیروز شویم ، شاه از ما انتقام خواهد گرفت و این عمل باعث خرابی بختیاری و نابودی محمدتقی خان می شود.
سرانجام معتمد که نتوانست کاری از پیش ببرد ، قبل از اینکه مورد حمله بختیاری ها قرار گیرد ، اعلام کرد ، حاضر است در ازاء دربافت مبلغی قابل توجه به عنوان پیشکش ، روانه شوشتر گردد.با اینکار محمدتقی خان از حمله به اردوی معتمد منصرف گردید و در قلعه تل دو روز از معتمد پذیرایی کرد. پنج راس اسب اصیل عربی ، دوازده راس قاطر ، یک تخته شال کشمیر نفیس و دویست تومان پول نقد به معتمد پیشکش داد ، هدایایی نیز به همراهانش اهدا گردید. معتمد روانه شوشتر شد و علی نقی خان را به همراه خود برد اردوی معتمد وقتی از میان طایفه گندزلو عبور می کرد با خدعه شفیع خان و دیگر خوانین طایفه سهونی را دستگیر و با خود به شوشتر بردند ، با اینکار دو نفر از مشاوران و نزدیکان محمدتقی خان را اسیر و به وی اعلام جنگ کردند. وقتی مغتمدالدوله به شوشتر رسید ، محمدتقی خان را به شوشتر احضار کرد اما محمدتقی خان حاضر نشد به شوشتر برود. معتمد نیز در مقابل ، محمدتقی خان را یاغی دولت اعلام کرد. با اوضاع پیش آمده خان بختیاری پیشنهاد کرد حاضر است گروگان بیشتری به شوشتر بفرستد ، معتمد که از علاقه محمدتقی خان به پسرش حسینقلی خان مطلع بود ، پیشنهاد کردکه پسرش و فرزند برادرش علی نقی خان به عنوان گروگان به شوشتر اعزام کند و همزمان با این تقاضا به قرآن سوگند یاد کرد اگر خان چنین کند دست از هر گونه اقدام علیه وی بر خواهد داشت( همان: ۱۷۸ ) . محمدتقی خان علیرغم مخالفت خانواده اش فرزندش را به همراه لایارد به شوشتر اعزام کرد.
معتمد با بی اعتنایی به سوگند خود چند روز بعد توسط محمدحسین خان برای محمدتقی خان پیام فرستاد اگر تسلیم نشود گروگانها را به قتل می رساند. محمدتقی خان برادرش محمدکریم را نزد معتمد فرستاد تا شاید با مذاکره از جنگ و خون ریزی جلوگیری کنند و پیام داد تا چند روزی دیگر در شوشتر به ملاقاتش خواهد آمد. اما وقتی آکریم وارد شوشتر گردید ، توقیف و زندانی شد. محمدتقی خان که در شرایط بسیار سختی قرار گرفته بود و بسیاری از سران بختیاری نیز از دوربر او پراکنده شدند ،به ناچار برای معتمد پیام فرستاد که اگر تضمین کافی دهد که وی را دستگیر نمی کند ، حاضر است به شوشتر بیاید. معتمد از دادن چنین تضمینی نیز خودداری کرد. علی نقی خان به برادرش توصیه کرد که به قلعه منگشت یا تنگه چویل برود. اما محمدتقی خان به فلاحیه نزد شیخ ثامر رییس قبیله کعب که تابع هیچ فرمانروایی نبود و با وی رابطه دوستانه ای داشت ، رفت. برخی رفتن محمدتقی خان به فلاحیه را اشتباه می دانند و معتقدند اگر در بختیاری می ماند ، به سرنوشت بدی که برایش رقم خورد ، گرفتار نمی شد. اما عده ای می گویند چون فصل برداشت محصول بود ، محمدتقی خان نمی خواست به کشاورزی مردم آسیب وارد شود از طرفی با پیوستن بسیاری از خوانین و بزرگان بختیاری به معتمد ، منطقه بختیاری برایش ناامن بود. با خروج محمدتقی خان از منطقه بختیاری ،هرج و مرج و ناامنی رواج پیدا کرد ، معتمد علیرضا خان را به عنوان حاکم جدید به قلعه تل روانه کرد. همچنین پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمدتقی خان را تسلیم وی کند ، شیخ در پاسخ گفت: هرگز میهمان خود که یک خان بختیاری است را تسلیم نخواهد کرد. معتمد که نتوانست شیخ ثامر را متقاعد کند تا خان بختیاری را تحویل دهد ، با نیروهای تحت امرش به فلاحیه حمله کرد. اما شدت گرما ، شیوع مالاریا و دشواریهای دیگر معتمد را از جنگ منصرف کرد و شفیع خان را نزد شیخ ثامر فرستاد و برای محمدتقی خان پیام فرستاد چنانچه فرمان شاه را نپذیرد و به قرارگاهش نیاید بلافاصله سه تن گروگان ( حسینقلی خان پسرش ، اسدخان پسر برادرش و برادرش آکریم ) را به قتل خواهد رساند و چنانچه خود را تسلیم کند از تقصیراتش گذشته و در مقام خود ابقاء خواهد شد و در هر صورت جانش در امان خواهد بود.معتمد برای جلب اعتماد محمدتقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به همراه برادرزاده اش سلیمان خان نزد وی بفرستد. به دنبال آن سلیمان خان با مجتهد شوشتری به فلاحیه رفت دو روز با محمد تقی خان به مذاکره نشست ، پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد.
برادران محمدتقی خان که نگران جان محمدتقی خان بودند به همراه اعراب قبیله کعب تلاشهای فراوانی برای نجات محمدتقی خان بکار بستند. علی نقی خان و خان باباخان با کمک اعراب به اردوی معتمد شبیخون زدند ،علیرغم رشادتهای فراوان ،نتواستند محمدتقی خان را که در چادر معتمدالدوله به شدت حفاظت می شد و مجروح نیز شده بود ، نجات دهند و فقط توانستند برادر دیگر خود آکریمرا آزاد کنند. محمدکریم خان در حالیکه قصد داشت به ایل قشقایی برود و از آنان درخواست پناهدگی کند و خانواده محمدتقی خان را به آنجا ببرد ، پس از اینکه از دست خلیل خان بهمئی نجات یافت ، اسیر سواران علیرضا خان شد و کشته گردید. محمد شفیع خان سهونی در قلمرو ایل دیناران بدست سوران معتمد اسیر گردید ، علی نقی خان با کمک ملا محمد عالی محمودی دینارانی توانستند ، شفیع خان را از بند نجات دهند. اما علیرضا خان به جنگ آنان رفت و در پای سراک جنگی در گرفت. ملا محمد که زخمی کاری بر تن داشت ، افت و خیزان خود را به نیزاری رساند ، سواران علیرضا خان وی را یافتند ، سرش را از تن جدا کردند برای معتمدالدوله فرستادند و نیزار را به آتش کشیدند و جسد ملا محمد در آتش سوخت. در جنگ و گریزی دیگر شفیع خان نیز کشته شد. در سال ۱۲۵۸ قمری علی نقی خان به فرهاد میرزا حاکم فارس پناه برد و پس از آن روانه تهران شد. محمدتقی خان پس از مدتی حبس در شوشتر ، به تهران منتقل شد و در نیاوران زیر نظر علی خان حاجب الدوله و با روزی بیست و هفت قران مقرری برای مخارج خانواده اش زندانی گردید. شاه تصمیم به کشتن وی داشت ، اما با وساطت حبیب الله خان شاهسوند امیر توپخانه از کستن وی منصرف شد و خان را به وی سپرد. دو ماه بعد حبیب الله خان فوت کرد و مجدداً محمدتقی خان روانه زندان شد. در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه با شکایت حاکم اصفهان ، وی را به تبریز منتقل کردند و به مدت دو سال در زندان آنجا بود سپس آنها را به تهران بازگرداندند. مدتی بعد علی نقی خان آزاد شد. محمدتقی خان نیز پس از تحمل ده سال زندان در زندانهای شوشتر ، تهران و تبریز در سال ۱۲۷۰ قمری در تهران در گذشت.امیری (۱۳۸۵) مرگ وی را در سال ۱۲۶۷ قمری ذکر می کند. با مرگ خان اعضای خانواده وی که شصت نفر بودند به منطقه بختیاری مراجعت کردند.
علل سوء ظن دربار به محمدتقی خان
عوامل و مسایل مختلفی باعث گردید که به تدریج دربار قاجار به این خان مردم گرا سوءظن پیدا کند و در نهایت باعث گرفتاری و حبس وی گردد. به نظر مهمترین عاملی که باعث گردید ، دولت وی را یاغی و متمرد معرفی کند ، سرپیچی از دستور دولت برای جمع آوری مالیات بود که مبلغ آن ده هزار تومان بود و نه محمدتقی خان و نه طوایف بختیاری قادر به پرداخت آن نبودند. جور و ستمکاری حکومت قاجار و عمال ظالم وی و سنگینی باج و خراج وضع شده از سوی دولت باعث گردید تا محمدتقی خان از دستورات دولت سرپیچی کند زیرا وی از هئیت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بطور دائم پول از او مطالبه می کردند ، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود( کیاوند ، ۱۳۶۸ ؛ لایارد ، ۱۳۷۶)
علاوه بر این عامل ، علل دیگری را ذکر می کنند که در سوءظن دولت به وی موثر بوده است ، برخی از آنها عبارت بودند از:
۱- سردار اسعد بختیاری«بی توجهی به اوامر پادشاه قاجار و تدارک لشگر و سپاه»را مهمترین عامل نارضایتی دولت ازوی اعلام می کند(سردار اسعد،۱۳۸۳: ۴۱۶)
۲- ترس و واهمه شدید دولت از قدرت نظامی وی و نفوذ شدید وی در بین بختیاری ها ، طوایف عرب ، کهکیلویه و بویراحمد و سایر نواحی خوزستان.
۳- ثروت بیکران محمدتقی خان
۴- غارت بیست هزار تومان منال دیوانی و خزانه اصفهان( سردار اسعد ، ۱۳۸۳ : ۴۱۶ ؛ کسروی ،۱۳۷۳
۵- وقتی فتحعلی شاه فوت کرد فرزندان وی برای تصاحب تاج و تخت به رقابت پرداختند. ظل سلطان یکی از فرزندان فتحعلی شاه ، خود را عادل شاه نامید و به تخت جلوس نمود. این غائله با تدبیر قائم مقام فراهانی خاموش گردید. طغیان فرمانفرما نیز با اعزام نیرو از سوی قائم مقام در فارس فرو کش کرد اما پسران فرمانفرما یعنی رضاقلی میرزا و تیمور میرزا با کمک کنسول انگلیس فرار کرده به انگلیس رفتند. دولت انگلیس برای هرکدام ماهیانه سیصد تومان مقرری معین کرد. این دو نفر در بغداد مستقر شدند ، تمام مخالفین محمد شاه نیز در بغداد متمرکز شدند و توطئه علیه وی را سازماندهی می کردند. ، محمدتقی خان متهم بود که بطور محرمانه با شاهزادگان فراری ارتباط دارد و برای سرنگونی محمدشاه تلاش می کند.(لایارد ، ۱۳۷۶ : ۱۵۱) . « گارثویت » مدعی است که محمدتقی خان با علی رضا میرزا(علی خان) با نام عادل شاه عموی محمدشاه که داعیه سلطنت داشت ، ارتباط محرمانه داشت و از وی طرفداری می کرد به همین دلیل مورد سوءظن قرار گرفت.(گارثویت، ۱۳۷۳ : ۱۲۷)
۶- کینه معتمدالدوله حاکم اصفهان به وی بر سر حکومت بختیاری و اصفهان. زیرا برادرش علی نقی خان موفق شده بود فرمان حکومت طوایف بختیاری و عرب را برای محمدتقی خان اخذ نماید. (میرزایی دره شوری :۱۱۸)
۷- برقراری رابطه با انگلیسی ها: یکی از اهداف مهم استعمار انگلیس تامین امنیت مستعمره ی ثروتمندش هندوستان بود. انگلیسی ها نگران بودند که مبادا روسها از طریق هرات به سوی هند سرازیر شوند. تنها مسیر همواری که فاقد موانع طبیعی بود و از طریق آن روسها می توانستند به آسانی به هند دسترسی پیدا کنند ، سواحل شرقی دریای خزر و هرات بود. به همین دلیل هرات برای انگلیسی ها از اهمیت راهبردی زیادی برخوردار بود، پس تلاش داشتند تا کنترل آن را در دست بگیرند .به همین دلیل والی هرات را تشویق و تحریک کردند تا اعلام استقلال نماید. به دنبال آن دولت ایران برای تنبیه افاغنه به هرات لشگر کشید و آنجا را محاصره کرد ، محاصره ده ماه طول کشید و افسران انگلیسی افغانها را تشویق به مقاومت می کردند. در مقابل استعمار انگلیس برای تضعیف جبهه ایران دست به اقداماتی زد. یکی از این تحرکات تحریک فرزندان فتحعلی شاه برای تصاحب تاج و تخت و تلاش برای سرنگون ساختن محمدشاه بود. دیگری تحریک آقاخان محلاتی پسر ارشد خلیل الله رئیس فرقه اسماعیلیه بود. وی با هدایت انگلیسی ها مناطق شرق ایران ، کرمان و سیستان را به آشوب کشاند. تلاش دیگر انگلیسی ها این بود که چند نفر مامور ورزیده به نامهای « سر هنری راولینسون » ، « میتفورد » ، « سر اوستن لایارد » ، دکتر« ولف»، کاپیتان «کوتولی» و کلنل «استودارت » به مناطق مختلف ایران اعزام کردند تا با روسای قبایل و طوایف ایران و افراد سرشناس و بانفوذ ، ارتباط برقرار ساخته و آنها را دعوت به اغتشاش و آشوب نمایند. در راستای این اقدامات لایارد ماموریت داشت ، خود را به خوزستان رسانده و با محمدتقی خان ارتباط برقرار کرده و وی را از اهداف و برنامه های انگلیس در به آشوب کشاندن مناطق ایران و تجزیه آن مطلع کند. محمدتقی خان مخالفت خود را با این نقشه اعلام کرد و اظهار داشت، حاضر نیست به این پیغام و قرارداد غیررسمی تن دهد. اما وقتی عرصه بر محمدتقی خان تنگ شد و اوضاع را بسیارآشفته و نابسامان دید و در مقابل دسیسه ها و پیمان شکنی های معتمد قرار گرفت. از لایارد خواست تا به نمایندگی از وی به جزیره خارک که به تلافی محاصره هرات به تصرف انگلیسی ها درآمده بود ، برود و با فرمانده ساخلوی انگلیسی ارتباط برقرار نماید. محمدتقی خان تمایل داشت ،چنانچه جنگی بین انگلیس و ایران واقع شود ، از فرصت استفاده کرده و استقلال سرزمین خود را اعلام نماید… او مایل بود که با فرمانده انگلیسی ساخلو خارک تماس حاصل کند تا بداند آیا در صورت بروز جنگ ، انگلیسی ها به او کمک خواهند کرد؟ و آیا با عقد یک قرارداد در مقابل شاه از وی حمایت می نمایند؟ و آیا پس از پایان جنگ او را به عنوان حکمران مستقل خوزستان می شناسند یا نه؟ برای این مقصود لایارد را که مورد اعتمادش بود ، روانه جزیره خارک کرد. وی پس از طرح پیشنهاد محمدتقی خان با پاسخ کلنل «هل » مواجه شد که گفت جنگ بین ایران و انگلیس پایان یافته است و دولت بریتانیا دیگر از نظر سیاسی نمی تواند از خان بختیاری حمایت نماید ولی او می تواند برنامه های اقتصادی اش را به مرحله اجرا در آورد و با تجار و بازرگانان انگلیسی وارد معامله و دادوستد شود.( لایارد ، ۱۳۷۶ :۱۶۲) این ارتباطات در نهایت سوء ظن دولت ایران را بیشتر و بیشتر کرد و بهانه دست دربار قاجار که خود در سرسپردگی به بیگانگان زبانزد بود ، داد تا اسباب گرفتاری این مرد بزرگ فراهم گردد.
۸- لایارد معتقد است ، محمدتقی به دلیل اینکه حکومت قاجار ، پدرش را بر اثر بدگویی برادرانش حسن خان و فتحعلی خان مورد سوءظن قرار داده و از حکومت عزل و چشمانش را میل کشیدند و حکومت را به برادرش حسن خان سپردند ، کینه ، دشمنی و قصد انتقام داشت. (لایارد ، ۱۳۷۶ :۹۷)
۹- ضدیت خوانین بختیاری با هم و دسیسه چینی علیه یکدیگر: در این دوره قلمرو بختیاری در اختیار سه خان قرار داشت: بخش عمده ی آن در اختیار محمدتقی خان قرار داشت. کلبعلی خان دورکی بر شاخه دورکی ریاست داشت ، جعفرقلیخان نیز بر شاخه بهداروند حکمرانی می کرد ، علیرضا خان چهارلنگ نیز که پدرش به دست محمدتقی خان کشته شده بود ، کینه وی را به دل داشت و مترصد انتقام بود. این خوانین هیچگاه بکدیگر را تایید یا حمایت نکردند و همواره مشغول دسیسه چینی و توطئه علیه بکدیگر بودند. برای کسب قدرت بیشتر و افزودن بر مقام ، مرتبه و قلمرو خود ، در دربار به تضعیف یکدیگر مبادرت و حکام و عمال دولتی را علیه همدیگر تحریک می کردند و خواهان عزل و مجازات رقیب خود می شدند. این مساله نیز در گرفتاری محمدتقی خان بسیار نقش داشت.
ویژگی های اخلاقی محمدتقی خان
بر اساس نوشته لایارد و نقل سینه به سینه بختیاری ها ، محمد تقی خان از خصوصیات اخلاقی برجسته ای برخوردار بود. وی نبوغ ، شخصیت و شهامت فوق العاده ای داشت ، رزمنده ای بی باک ، شمشیرزنی ماهر ، تیراندازی ممتاز و سوارکاری بی همتا بود. مردی لایق ،کاردان و یک کارشناس مطلع بود. بسیار با هوش و بی نهایت مشتاق و علاقمند به شعر بود. مردی سخی و بزرگوار ، یک دشمن کریم و باگذشت ، یک رییس عادل و کاملاً موفق ، مورد اعتماد و یک انسان به تمام معنی بود. اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت ، او صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری و علاقمند به حفظ امنیت و گسترش تجارت در قلمرو و منطقه حکومتی خود بود. محمدتقی خان شخصاً یک مسلمان به تمام معنی و در مسایل مذهبی بسیار دقیق و سختگیر بود …به دستور خان استعمال مشروبات الکلی در قلعه ممنوع بود. از هئیت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بطور دائم پول از او مطالبه می کردند ، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود(لایارد ، ۱۳۷۶)
برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید
قسمت اول قوم باد قسمت دوم قوم باد قسمت سوم قوم باد
قسمت چهارم قوم باد قسمت پنجم قوم باد قسمت ششم قوم باد
جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.