داستان در آغوش عشق اثر محمد علی قجه در ۵ بخش تنظیم شده که آنرا تقدیم علاقمندان می کنیم .
در بخشی از این کتاب داستان آمده :
توی فرم همه شرکت ها یه گزینه تلخ بود که هیچ وقت نتونستم درست پرش کنم ، مجرد یا متأهل ؟
راستی من جزء کدوم دسته بودم ؟ یه زن مجرد با یه بچه ؟ یا یه زن متأهل ؟ یه مطلقه یا …
بعضی هام طوری بهم نگاه می کردن که دلم می خواست بزنم توی گوششون . آره ، یه زن تنها با هزار تا حرف ناحق !
اما من پاک بودم و این نگاه ها و حرف ها بهم نمی چسبید . من یه کار سالم می خواستم ، فقط یه جایی که احساس امنیت کنم و بتونم بچه رو کنار خودم داشته باشم .
توی یه محیط آروم و مهربون ، حتی یه مهد کودک یا موسسه پرستاری . ولی حتی از اون جا هم تا حالا باهام تماس نگرفته بودن ، حتی یه زنگ . نیم ساعت بعد اتوبوس به آخر خط رسید و من با دلخوری پیاده شدم .
آخه دوست داشتم ساعت ها توی اون اتوبوس آروم برای خودم می نشستم و توی دریای خیالاتم غوطه می خوردم . خیالاتی که هیچ وقت تمومی نداشت . آدرس ها رو توی گوشیم وارد کرده بودم ، میدون هفت تیر… ساختمون شماره …
بعدش از خیابونهای شلوغ رد شدم . از وسط ماشین ها . از بین جکعیتی که توی هم می لولیدن . بعد از پرس و جو از چند مغازه بالاخره پلاک رو پیدا کردم . در حالی که بچه طفلی از گرما خیس عرق شده بود و خودم از سنگینی وزنش دستم داشت بی حس می شد .
بسم اللهی گفتم و طبقه و واحد رو از آدرس دنبال کردم …
این کتاب را نویسنده آن با اطلاع از شرایط وبسایت به تک بوک اهدا نموده اند .