زندگینامه بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) ـ (۱۳۱۹- ۱۳۸۵)
خواننده و هنرمند بزرگ موسیقی بختیاری
بهمن علاءالدین (متخلص به مسعود بختیاری) خواننده مشهور، ترانه سرا و هنرمند برزگ موسیقی بختیاری روز بیستم مهرماه سال ۱۳۱۹ در شهرستان مسجدسلیمان استان خوزستان و در خانواده ای سنتی و پرجمعیت و با فرهنگ از طایفه زیلایی بهداروند” بختیاری متولد شد. پدر وی میرزا محمد کریم ، مردی با سواد، مومن و متدین، روشن ضمیر و نیکو سرشت بود که به ادامه تحصیل و آموزش فرزندان خود بسیار علاقمند بود و مادرش حاجیه لیمو خانم مادری مهربان بود که از صدایی خوب و سیرتی نیکو برخوردار و در تادیب و تربیت فرزندان خود بسیار کوشا و مراقب بود.
بهمن علاءالدین در سال ۱۳۲۴ به علت تغییر محل خدمت پدر خود که در آن زمان در شرکت نفت مسجد سلیمان مشغول خدمت بود، به همراه خانواده به” لالی” نقل مکان نمود و در سال ۱۳۲۸ که اولین مدرسه ابتدایی بنام دبستان فردوسی در این شهر راه اندازی شد؛ شروع به تحصیل نمود و سپس سالهای اول و دوم دبیرستان را در “اَمبَل” و در دبیرستان هنر به پایان رساند و در سال ۱۳۳۶ و به دنبال باز نشسته شدن پدر از خدمت شرکت نفت ؛ مجددا به مسجدسلیمان بازگشت و تا سال ۱۳۴۰ در دبیرستان امیرکبیر این شهر دوره تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان رساند.
علاءالدین در مهر ماه سال ۱۳۴۱ در سپاه دانش به خدمت نظام وظیفه درآمد و در دیماه همین سال پس از پایان دوره آموزش اولیه خدمت، به “دهستان قیدار” در استان زنجان اعزام و اقدام به تاسیس اولین مدرسه ابتدایی در آنجا نمود. وی در تابستان ۱۳۴۲ و در ادامه خدمت سپاه دانش به “دهستان تِمبی” از بخش ” قلعه تُل” خوزستان منتقل و تا پایان خدمت در آنجا بود و بعد از آن بلافاصله به استخدام آموزش و پرورش در آمد و تا سال ۱۳۴۸ در آموزش و پرورش شهرستان های ایذه و هفتگل و باغملک به خدمت خود ادامه داد.در سال ۱۳۴۸ به آموزش و پرورش اهواز و دانشسرای مقدماتی این شهر منتقل و ضمن انجام ادامه خدمت، موفق به اخذ مدرک فوق دیپلم ادبیات گردیده و سپس در مدرسه “ماندانا” (شهید شجرات) بعنوان دبیر و ناظم به ادامه خدمت مشغول گشت و سرانجام در سال ۱۳۷۳ نیز به افتخار بازنشستگی نایل گردید.(۱)
فعالیت های هنری:
بهمن علاءالدین از همان سالهای دوران تحصیلات ابتدایی در “لالی” و به صورت غیرحرفه ای خواندن آواز و سرودن ترانه را آغاز کرد و از سال ۱۳۵۰ با ارایه نخستین و جاودانه ترین اثر خود “دختر لچک ریالی”، دوره اول فعالیت حرفه ای خود را بطور رسمی با همکاری رادیو و تلویزیون اهواز و نفت ملی آبادان و اجرای کنسرت هایی در هفت تپه ،کرمان و ماهشهرآغاز کرد و با ورود خود به عرصه موسیقی، موسیقی بختیاری را وارد فاز جدیدی از تجربه خود نمود.(۲)
وی پس از انقلاب اسلامی، اگر چه متاثر از شرایط سیاسی و اجتماعی و توقف نسبی فعالیت های هنری در سطح کشور و با وجود فراهم بودن شرایط و امکان ادامه فعالیت در خارج از کشور، از ادامه رسمی فعالیت های هنری اش باز ماند، لیکن در کنار ادامه شغل معلمی، با اختیار کردن گوشه گیری، خلوت و خاموشی، به سرودن شعر، ترانه و ساختن آهنگ و تحقیق و مطالعه در زمینه شعر و موسیقی بختیاری و فارسی ادامه داد، تا اینکه در سال ۱۳۶۵ نخستین کاست خود را به نام “مال کنون ” با آهنگسازی و تنظیم ماهرانه زنده یاد استاد “عطاء جنگوک” ، آهنگساز برجسته کشور و با الهام و استفاده از برخی ترانه ها و اشعار فولکلور و بعضی سروده های شاعران بختیاری نطیر عبد العلی خسروی و نوازندگی جمعی از هنرمندان و نوازندگان مشهور و حرفه ای کشور نظیر”مسعود شناسا”، “مهدی آذرسینا”، “علینقی افشارنیا”، “حسین بهروزی نیا”، “مرتضی اعیان”و…ارایه کرد و بدین ترتیب دوره دوم فعالیت رسمی هنری خود را آغاز نمود .
علاءالدین که هیچ علاقه ای به کسب شهرت برای خود نداشت و آشکارا می کوشید ناشناس باقی بماند، در دوره جدید فعالیت رسمی خود، هرگزعلاقه ای به حضور در رسانه ها ومجامع عمومی نشان نداد و برای آنکه ناشناخته باقی بماند، آثار خود را با نام مستعار و هنری “مسعود بختیاری” منتشر نمود. وی با وجود اینکه تا این زمان اولین و تنها خواننده محبوب و مشهور بختیاری به شمار میرفت، لیکن بدلیل وارستگی و فرهیختگی خاص خود و همچنین طبع شهرت گریز و خلوت گزین خود، تا سالهای طولانی ،بسیاری از طرفداران و همتباران وی نام واقعی و چهره ایشان را نمی شناختند. حتی شاگردان وی در مدارس ایذه و اهواز نمی دانستند که مسعود بختیاری همان معلم آنها یعنی بهمن علاءالدین است.(۴) وی با ایمان به غنا و اصالت موسیقی بختیاری و با الهام از فرهنگ غنی و حماسه های بختیاری آثار ماندگار و بی نظیری را برجای گذاشت و به اسطوره جاودان موسیقی و آواز بختیاری تبدیل شد.
بهمن علاءالدین در سال ۱۳۷۹ به شهرستان” کرج” نقل مکان نمود و پس از طی یک دوره بیماری کلیوی وعمل جراحی مثانه در “صبحگاه روز جمعه، دوازدهم آبانماه ۱۳۸۵ “،در سن ۶۶ سالگی، به علت نارسایی قلبی در بیمارستان “کسری” جهانشهر این شهر دار فانی را وداع گفت. پیکر بهمن علا الدین علیرغم میل درونی خانواده، بستگان و طایفه اش و با وجود درخواست های گسترده و اصرارهای فراوان همتباران و علاقمندانش، بنا به برخی دلایل و از جمله ضرورت انجام مشورت و بررسی های لازم به منظور انتخاب یک مکان مناسب در دیار پهناور ایل و تبار خود ، طی یک مراسم با شکوه، با حضور جمع کثیری از دوستان ، هوادارن، هنرمندان ملی و محلی و همتبارانش که سراسیمه از سراسر کشور خود را به کرج رسانده بودند و با اجرای برنامه های مختلف توسط فرهیختگان و هنرمندان کشور و بختیاری تبار و با بدرقه نوای ساز چپی محلی بختیاری به رسم بزرگان قوم خود،تشییع و درجوار تربت برخی از هنرمندان و فرهیختگان برجسته کشور نظیر استاد غلامحسین بنان ، حبیب اله بدیعی، مرتضی حنانه ، هوشنگ گلشیری ، احمد شاملو ، دلکش ، احمد عبادی، تقی ظهوری، پوران ،آغاسی، قوامی ،احمد محمود(اعطاء)، وزیری، محمود مشرف(م .آزاد) و…. “بطور امانت” در ” بقعه متبرکه امامزاده طاهر(ع) کرج” به خاک سپرده شد.
آثار وی در موسیقی بختیاری شامل: ــ مال کنون ــ لچک ریالی ـ گلهای کاغذی ـ هی جار ــ تاراز ــ برافتو ــ آستاره ــ بهیگ ـــ ویر و برخی آثار دیگر..
راز ماندگاری و اسطوره بودن بهمن علاءالدین
صدای بهمن علاءالدین در واقع آوای فروخفته قوم بختیاری و بیان رنج ها و غمنامه های این قوم کهن بود که پس از قرن ها از درون آواز و موسیقی برخاست و به گوش همگان رسید و فراتر از قوم بختیاری در ایرانزمین طنین انداز شد و او را از اسطوره های جاودان سرزمین بختیاری گرداند راز این جاودانگی و شهرت بی نظیر این هنرمند موسیقی در موراد متعددی نهفته است که به برخی از آنها در اینجا اشاره می کنیم:
۱ـ اولین ویژگی که بهمن را جاودانه کرد در واقع عشق واقعی و درونی وی و فعالیت بی آلایش برای اعتلای فرهنگ و هنر بختیاری بود و تلاش برای احیاء موسیقی فاخر بختیاری به عنوان یکی از اصیل ترین موسیقی های ایرانی و بومی
۲ـ بهره گیری از ادبیات اشعار، تاریخ و فرهنگ و حماسه های ناب بختیاری در آثار خود و خدمت بزرگ در راستای احیای فرهنگ و زبان و ادبیات بختیاری با ارائه آثار دلنشین و مانا که موجب گسترش زبان و گویش بختیاری و زنده شدن بسیاری از واژه های فراموش شده یا در حال فراموشی گردید
۳ـ اهتمام به فرهنگ بومی و تحقیق و مطالعه فراوان برای یافتن ملودی ها واشعار فولکلور در عمق فرهنگ بختیاری
۴ـ زندگی ساده و بی آلایش و توجه به اخلاق و فرهنگ فاخر بختیاری در زندگی و آثار خود
۵ـ خلق آثاری که بی تردید چون از عمق جان و دل سوخته بر می خواست لاجرم بر دلها نشست و زمزمه مردمان سرزمین خود و دیگر علاقه مندان فرهنگ و هنر گردید و… مهمترین آثار وی در موسیقی بختیاری عبارتند از: ــ مال کنون ــ لچک ریالی ـ گلهای کاغذی ـ هی جار ــ تاراز ــ برافتو ــ آستاره ــ بهیگ ـــ ویر و برخی آثار دیگر
مال کنون
بهمن علاءالدین با اعتقاد راسخ به تولید و ارایه آثار اصیل و مبتنی بر فرهنگ، گویش و هویت ایلی و عشایری خود و به علت علاقه شدیدی که به موسیقی اصیل و خالص عشایری داشت ، اغلب در فصول پاییز و زمستان که عشایر بختیاری در کوچ گرمسیری خود به مناطق اطراف لالی و مسجد سلیمان و شوشتر نقل مکان می کردند، به میان آنها می رفت و به صورت ناشناس، برای آنها آوازهای محلی می خواند، به آوازهای آنها گوش می داد و یا نواهای آنان را ضبط می کرد و از آنها برای ساختن آهنگهای خود ایده می گرفت. “مال کنون ” در سال ۱۳۶۵ نخستین کاست این خواننده بزرگ پس از انقلاب بود مال کنون با معرفی قطعات بی کلام و بی نظیری مانند” سحرگاه کوچ” به شکل استادانه ای بامدادان” مال کنون” و نوای دلنشین نی چوپانان و طنین زنگ “زنگُل”صبحگاهان گله را مجسم میکند و یا با اجرای بی نظیرآواز “شُلیل” به زیبایی و هنرمندی هرچه تمامتر غم “دیری” و “سُحده دلی” ایلیاتی و به میان افتادن “کوه” بین عاشق و معشوق را تصویر می کند
تو به دیر و مو به دیر، ای شـُلیل کـُه وسته میونه مر خدا طاقت بده، ای شلیل دل هردومونه بهار اوی وا گل گندم مو تهنا وا درد دل مندم
و یا با آواز “نامدار خان” یکی از وقایع مهم حماسی _تاریخی ایل را به تصویر می کشد
حالو زال خوو ایگهه بس بگرین گوش ای مردم اسبونتونه زین کُنین (تیپم ای) خوتون یراق پوش
*** و اشعار یکی دیگر از قطعات زیبای مال کنون را در اینجا زمزمه می کنیم
مو که از پاکی دلم چی آسمونه ندونم سیچه چینو وام سرگرونه سی چینو وام سرگرونه
(من که از پاکی، دلم مانند آسمان است/ نمیدانم چرا اینگونه بامن ناسازگار است)
سر به صحرا بنم از بی همزبونی سخته تهنا مندن و درد زمونه دل گرونیم همه جا به هر دیاره ار کویر سهدهیه ار لاله زاره
(سر به صحرا بگذارم از بی همزبانی تنها ماندن سخت است و درد زمانه / تنها با درد زمانه / دلتنگیم همه جا به هر محل و دیار است/ اگر کویر سوخته است اگر لاله زار است)
ار چی اورا ندرای به آسمونم دشت جونم تشنه و بی چشمه ساره دی پاییزم بی بهاره تهنا با درد زمونه
(اگر مانند ابرها در نیایی به آسمانم /دشت جانم تشنه و بی چشمه سار است و دیگر پاییزم بی بهار است)
مال کنون به عنوان اثری بی نظیر ،فاخر و غنی از موسیقی و شعر بختیاری از یک سو و ممتاز در موسیقی نواحی ایران از سوی دیگر مطرح و باعث تحولی شگرف در موسیقی بختیاری گردید و در واقع این اثر بهمن علاالدین را در نقطه اوج و دست نیافتنی این عرصه قرار داد.
تحقیق و نگارش: رضا بهرامی دشتکی ـ آذرماه ۱۳۹۱
دانلود برخی آثار بهمن علاالدین:
دانلود بلال بلال ـ مسعود بختیاری
دانلود بر افتو ـ مسعود بختیاری
دانلود آهنگ بهار ـ مسعود بختیاری
دانلود آلبوم دنگ و فنگ ـ …………… Download
دانلود آلبوم ویر فایل زیپ و کیفیت ۳۲۰ = Download
دانلود آلبوم ویر فایل زیپ و کیفیت ۱۲۸= Download
دانلود بصورت یکجا – حجم ۲۵٫۰۸ مگابایت
***
سوابق و فعالیت های هنری بهمن علاءالدین ـ فرزاد پیلتن
… بهمن علاءالدین خواندن آواز و سرودن ترانه را از همان سالهای دوران تحصیلات ابتدایی در “لالی” و به صورت غیرحرفه ای آغاز کرد. و از سال ۱۳۵۰ با ارایه نخستین و جاودانه ترین اثر خود” دختر لچک ریالی”، دوره اول فعالیت حرفه ای خود را بطور رسمی با همکاری رادیو و تلویزیون اهواز ونفت ملی آبادان و اجرای کنسرت هایی در هفت تپه ،کرمان و ماهشهرآغاز کرد و با ورود خود به عرصه موسیقی، موسیقی بختیاری را وارد فاز جدیدی از تجربه خود نمود.(۲) وی در این دوره با همراهی استاد”منصور قناد پور”، نوازنده برجسته سنتور و رهبر وقت ارکستر اهواز و تنظیم کننده توانمند اکثر آثار خود و همچنین استاد “محمد موسوی” نوازنده ممتاز و مشهور نی کشور و برخی دیگر از هنرمندان و شاعرانی مانند “سیروس احمدی فر” ،”جمشید احمدی”،”حبیب اله ریخته گر”،”بهمن فردوسی”،”رسول ایزد یار”و”عبد العلی خسروی” علاوه بر ارایه چند اثردیگر به گویش بختیاری نظیر” گل ناز”،”تنگ بلور”،”بهار”،”گل باوینه” و …. چند ترانه دیگر به زبان فارسی نظیر” گلهای کاغذی”،” باغ آباد”،”دلتنگی”،” قاصد خوش خبر”،”باغ ستاره ها”،”باید فراموشت کنم” و….را از طریق رادیو وتلویزیون سراسری و محلی اهواز و آبادان نیز به علاقمندان ارایه کرد که تمام این آثار نه تنها در دوره خود بلکه هنوز هم به عنوان آثاری ماندگار و ممتاز مطرح هستند.(۳)
علاءالدین پس از انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷، اگر چه متاثر از شرایط سیاسی و اجتماعی و تعطیلی نسبی فعالیت های هنری در سطح کشور و با وجود فراهم بودن شرایط و امکان ادامه فعالیت در خارج از کشور، از ادامه رسمی فعالیت های هنری اش باز ماند، لیکن در کنار ادامه شغل معلمی، با اختیار کردن گوشه گیری، خلوت و خاموشی، به سرودن شعر، ترانه و ساختن آهنگ و تحقیق و مطالعه در زمینه شعر و موسیقی بختیاری و فارسی ادامه داد، تا اینکه در سال ۱۳۶۵ نخستین کاست خود را به نام “مال کنون ” با آهنگسازی و تنظیم ماهرانه استاد “عطاء جنگوک” ، آهنگساز برجسته کشور و با الهام و استفاده از برخی ترانه ها و اشعار فولکلور و بعضی سرود ه های ” عبد العلی خسروی” و نوازندگی جمعی از هنرمندان و نوازندگان مشهور و حرفه ای کشور نظیر”مسعود شناسا”، “مهدی آذرسینا”، “علینقی افشارنیا”، “حسین بهروزی نیا”، “مرتضی اعیان”و…ارایه کرد و بدین ترتیب دوره دوم فعالیت رسمی هنری خود را آغاز نمود . مال کنون با معرفی قطعات بی کلام وبی نظیری مانند” سحرگاه کوچ” به شکل استادانه ای بامدادان” مال کنون” و نوای دلنشین نی چوپانان و طنین زنگ “زنگُل”صبحگاهان گله را مجسم میکند و یا با اجرای بی نظیرآواز “شُلیل” به زیبایی و هنرمندی هرچه تمامتر غم “دیری” و “سُحده دلی” ایلیاتی و به میان افتادن “کوه” بین عاشق و معشوق را تصویر و عاشق دردمند را به “کُنار سر رهی” که “پکَدِس نَمَنده” تشبیه و یا تجسم آرزوی دیدن و وصال یار را که به “مُرغ مِنِه حَوش” و در حال” چیدن دانه از زیر کوش” یار و یا همچون” کوگی بر چشمه سارون” و یا به” گلی زیر اَور بهارون” مجسم میکند و یا با آواز “نامدار خان” یکی از وقایع مهم حماسی _تاریخی ایل را به تصویر می کشد ؛ به عنوان اثری بی نظیر ،فاخر و غنی از موسیقی و شعر بختیاری از یک سو و ممتاز در موسیقی نواحی ایران از سوی دیگر مطرح و نه تنها باعث تحولی شگرف در موسیقی بختیاری گردید ،بلکه بهمن علاالدین را در نقطه اوج و دست نیافتنی این عرصه قرار داد.
بهمن علاءالدین که هیچ علاقه ای به کسب شهرت برای خود نداشت وآشکارا می کوشید ناشناس باقی بماند، در دوره جدید فعالیت رسمی خود، هرگزعلاقه ای به حضور در رسانه ها ومجامع عمومی نشان نداد و برای آنکه ناشناخته باقی بماند، آثار خود را با نام مستعار و هنری” مسعود بختیاری” منتشر نمود. وی با وجود اینکه تا این زمان اولین و تنها خواننده محبوب و مشهور بختیاری به شمار میرفت، لیکن بدلیل وارستگی و فرهیختگی خاص خود و همچنین طبع شهرت گریز و خلوت گزین خود، تا سالهای طولانی ،بسیاری از طرفداران و همتباران وی نام واقعی و چهره ایشان را نمی شناختند. حتی شاگردان وی در مدارس ایذه و اهواز نمی دانستند که مسعود بختیاری همان معلم آنها یعنی بهمن علاءالدین است.(۴) علاء الدین با ایمان به غنا و اصالت و خصوصیت هویت بخشی موسیقی بختیاری، از نوازندگان محلی آن ،یعنی” میشکال ها” یا ” توشمال ها ” به عنوان مهمترین منبع و سرچشمه های موسیقی ایل خود یاد میکرد و از آنجا که همواره برای آنها ارزش و احترام خاصی قایل بود، نه تنها اولین و شاخص ترین کاست وی یعنی” مال کنون” به آنها هدیه شد ، بلکه همیشه از اینکه موسیقی محلی ایل خود همواره و بویژه در سالهای اخیر و از جمله در مراسم ها و آیین های ایلی مورد بی مهری قرار میگرفتند ، اظهار تاسف می کرد. بهمن علاءالدین با اعتقاد راسخ به تولید و ارایه آثار اصیل و مبتنی بر فرهنگ،گویش و هویت ایلی و عشایری خود و به علت علاقه شدیدی که به موسیقی اصیل و خالص عشایری داشت ، اغلب در فصول پاییز و زمستان که عشایر بختیار در کوچ گرمسیری خود به مناطق اطراف لالی و مسجد سلیمان و شوشتر نقل مکان می کردند، به میان آنها می رفت و به صورت ناشناس، برای آنها آوازهای محلی می خواند، به آوازهای آنها گوش می داد و یا نواهای آنان را ضبط می کرد و از آنها برای ساختن آهنگهای خود ایده می گرفت. علاءالدین سرانجام پس از سالها ممارست، در سال ۱۳۷۱،یعنی ۶ سال پس از ارایه اولین اثرخود و با تحمل بسیاری از مشکلات ، اثر شاخص دیگری را به نام” هی جار” با تنظیم و آهنگ سازی “عطاء جنگوک” و با استفاده از اشعار و ملودی های ساخته شده توسط خود و برخی اشعار و ترانه های فولکلوریک، با همراهی استادانه نی” علی حافظی” نوازنده برجسته نی بختیاری و جمع دیگری از بهترین نوازندگان کشور مانند”رضا شفعیان” ،”منصور سینکی”، “افشار نیا”، “اردشیر و بیژن کامکار”، “بهروزی نیا”،” محمود فرهمند” در قالب گروه “شهرآشوب” به دوستدارا ن موسیقی بختیاری ارایه کرد.
دکتر” اردشیر صالحپور”، شرح نویس آثار بهمن علاالدین و دیگر آثار بختیاری، در شرحی که بر روی جلد این اثر نوشت، آورده است علا الدین در”هی جار” با اجرای ماهرانه تصنیف “می نا بنوش” که از اصیل ترین و قدیمی ترین آواهای بختیاری است و بعنوان اثری با ابعاد عاشقانه و تغزلی که از یک سو از عشق های پاک و بی آلایش عشایری سخن می گوید و از سوی دیگر انعکاسی از جغرافیای منطقه ای سرزمین بختیاری نظیر “کوهرنگ” ، “دیمه”،”لَلَر” ، “کُتُک”،و….و موقعیت های مکانی این سرزمین مانند “پاچشمه” ، “دِر”،”برافتو” و…یا تصویر کوچ بهاره ایل در “کوگ خوانی” و با بکارگیری استادانه عبارات و اصطلاحات فراموش شده گویش بختیاری نظیر” همدرنگ” ، “تش و تنگ” ، “دنگل” و…در سروده های خود که درترکیبی تازه و درعین وفاداری به اصالت های موسیقی بختیاری ساخته شده اند(۶) ، موج دیگری را در موسیقی بختیاری ایجاد کرد. بهمن علاءالدین دو سال بعد ،یعنی در سال ۱۳۷۳ سومین کاست خود را مزین به نام ” تاراز” که خود نام کوهی پر رمز و راز و خاطره انگیز در مسیر کوچ ایل خود ومعروف به داشتن کبک های خوش آواز بود را با استفاده از اشعار و ملودی های ساخته شده توسط خود و تک نوازی ماهرانه نی “حافظی”و همراهی ضرب” محمود فرهمند “و تنظیم استادانه استاد “قنادپور” به دوستداران خود هدیه کرد. وی در این اثر نیز براساس ملودی ها ،مقام ها و اشعار و ترانه ها و قطعاتی نظیر” چوب بازی” ، “شباش” ، “گله داری” بخش دیگری از فرهنگ، آداب و رسوم ایلی بختیاری را ترسیم کرده است. در مجموع این اثر که در آن با تصنیف ها و آوازهایی مانند “کَوگ تاراز ” که در آن ضمن معرفی” کوگ “بعنوان پرنده مورد علاقه در ایل ، شادی حزن انگیزی را که مخصوص همتباران خود است و “بی قرار” که به لحاظ ادبی از طنزهای ظریف روستایی برخوردار است و یا “آخی وای” که تجسم حسرت ها و دلتنگیهای” وارگه نشینان” گرمسیری است و یا” ستین دل” و” هیاری” که وقایع مهمی نظیر همبستگی و سلحشوری مردان و زنان ایل را با رمزی و اعجازی که باب تازه ای به لحاظ مضمون و گام جدیدی در ادبیات آهنگین و حماسی ایل است و… بعنوان اثری ممتاز که جدای ازتازگی و تنوع شعر و موسیقی و اجرا ،به لحاظ کاربرد مفاهیم فرهنگی و غنای فولکلوریک و بدلیل استفاده از اصطلاحات بکر و اصیل و نیز صراحت و صحت و سلامت دقیق گویش بعنوان منبع و مرجعی برای زبانشناسان معرفی شده است(۷).
بهمن علاءالدین در سال ۱۳۷۵ چهارمین کاست خود را با نام “بر افتو “این بار هم با تنظیم “استاد منصور قناد پور” و نوازندگی” شهریار فریوسفی”،”جمال جهانشاد”،”حسن ناهید” ،”اردشیر ، اردوان وارژنگ کامکار” و تک نوازی نی “استاد حافظی” و به اهتمام استاد “فریدون شهبازیان” منتشر کرد. بنا به اظهار دکتر صالح پور وی در این اثر نیز بخش دیگری از زندگی و فرهنگ ایل بختیاری بویژه توقف و ماندن جوانان و مردان را در گرمسیر برای “دِرو” ، بهنگام کوچ ایل به “سردسیر” و حدیث حسرت، دلتنگی، هجران و دوری از دیار ویار و گرما وکار طاقت فرسا و نفس گیر “دِ رو” در “آواهای برزیگری” یا” گرمسیری” را روایت کرد. علاوه براین “براَفتو” در مجموعه خود تنوع و گوناگونی موسیقی ایل بختیاری را در بر داشته ، همچنانکه در تصنیف زیبای “بهار” با مضمونی اجتماعی و پویا و با بدعتی تازه انسان را چون چشمه ای جوشان نه چون مردابی ایستا به جنبش و حرکتی زلال و برای همبستگی بیشتر و تاراندن دشمن نوید داده و جانفشانیها و از خود گذشتگی ها را یادآوری میکند و یا تصنیف “بهار” که حکایت قول و قرار و بهار به عاشقان ساده دل ایل است و یا” گُلِ ناز” که دلخونیهای پر رنج و بیوفایی هاست که گویی شبهای بی مهتاب کوچ را تصویر می سازد و یا در تصنیف” برافتو” ناپایداریهای بهار زود گذر عشق و جوانی را اشارت می کند.همچنین در قطعه بی کلام “چهار دستمالی “چوپی رقص بختیاری به شکلی زیبا احساس می شود و یا آواز” شَووخی” که دیگر بار حکایت شرف و خون و حماسه های ایل را به قالبی بیاد ماندنی روایت میکند و در نهایت “دی بلال” که شناخته شده ترین ملودی تغزلی بختیاری چونان حدیث عشق گویی،کز هر زبان که می شنوی نا مکرر است.(۸) علاءالدین در تداوم و استمرار تلاشهای خود و با وجود گلایه های بسیار از وضعیت حاکم بر شعر و موسیقی اصیل وسنتی و فولکلوریک ، بخش دیگری از سروده ها و ساخته های خود را در سال ۱۳۷۷ در کاست دیگری با نام “آستاره” با تنظیم ماهرانه و قطعات بدون کلام “استاد قنادپور “و همراهی برخی دیگر از نوازندگان برجسته کشوراز جمله” حسن ناهید” ، “شهریار فریوسفی”،” جمال جهانشاد”، “مجید اخشابی” ، “محمود فرهمند”،”رسول بهبهانی” ،”سهیل ایوانی” و…طراحی جلد “بهروز غریب پور” منتشر کرد .
صالح پور در شرح خود بر روی جلد این کاست نیز از ” آستاره”،بعنوان مجالی ویژه برای بازپردازی به اصالتها و ارزشهای ایل یاد کرد که در آشفته بازار چند ساله موسیقی بختیاری ، فارغ از دغدغه های سوداگرانه روزگار تنها و تنها به حفظ اصالتها می اندیشید و همچنان پاسدار ارزشهای غنی و ادبی موسیقی بختیاری به شمار میرفت.به اعتقاد وی کاست “آستاره” در نقش “بهار دلتنگی ها” و “صدای راستین ایل” است که از حنجره صمیمی و بی آلایش بهمن علاء الدین در دغدغه غربت دلتنگیها مترنم گردید.آوایی برگرفته از چشمه سارهای زلال کهسار بختیاری همراه با بغض های جاری کارون و عطش حسرتنا ک کوچی خاموش به” وارگه های فراموشی”…در ادامه نوشته وی آمده است: در آوانگاره های قومی،”آستاره” و ماندگاری تصاویرش از حداکثر ظرفیت ها و قابلیت های گویشی و موسیقایی بختیاری مدد بسیار گرفته و علاءالدین بعنوان خواننده آن با توان والای نغمه سرایی اش و اشراف به چم وخم های زندگی کوچ زیستی، مضامینی بکر و مبانی فرهنگ اصیل عشایری را به حنجره تغزل کشانده، بی آنکه از مردم فاصله گرفته باشد، با استعانت از واژگان از یاد و “ویر” رفته و زبان محاوره برگرفته از زندگی عشایر،آینه دار تمام نمای مظاهر مختلف زندگی آنان گردیده است.
ترانه “کاشکی” نیز سروده ای آرمانی است که از اعماق حسرتها و دلتنگی های همیشگی ایل برخاسته است که تغزلی سرشار از تصاویر شفاف و زلال که هر بختیاری روح و جان اصیل خود را در انعکاس چشمه های جوشان پر مهر و محبت و لبریز همیشگی اش باز می یابد و همنوا میگردد…بی گمان در کاشکی” طنین صدای ایل “خلاصه می شود.همچنانکه در ترانه “کَوگِ نازنین” به سبب برخورداری و دیرینگی اسطوره ها و همزیستی انسان وطبیعت ،خواننده در توالی و تناوب تنهایی و دلتنگی هایش با کبکی خوشخوان به همدلی و همنوایی نشسته است و از بخت و رنج روزگار و”رشته شدن دل” و “لیشی تنهایی”خویش به صورت حزین شکواییه سر می دهد که :مرا دیگر تاب و توانی نمانده است… و…” بیو برس به دادم” . در تصنیف”گِردِواری ” نیز سوزو بریزهای انسانی را در می یابیم که چشم انتظار ره می پاید و شب هنگام که سیاه چادرها به سیاهی شب پیوند می خورند در آستانه ” بُهون”آستاره ای با تیغِشت تابناکش “تَش به کار به شوگار” می نهد . (۹) اما، دوره سوم فعالیت هنری بهمن علاءالدین با کوچ وی از اهواز به “کرج”درسال ۱۳۷۹ شروع و تا پایان حیات پربارش ادامه پیدا می کند. در واقع وی علیرغم درخواستهای مکرر هواداران و دوستان و دوستداران خود جهت سکونت یا سفر به خارج از کشور، نه تنها به دیدار از مناطق روستایی و عشایری علاقه بیشتری نشان می داد بلکه با وجود دوری از دیار خود ، همچنان ارتباط خود را با عشایر و مناطق عشایری و روستایی حفظ کرده و این بار که علاوه بر ” سرگرونی روزگار” و ” تهینایی و سنگینی دل ” مجبور به تحمل غم” دِیری” و فاصله از دیار و سرزمین نیاکان خود نیز شده بود ، با احساسی حسرت برانگیزتر و علاقه ای تازه تر و جدیتی بیشتر به سرودن شعر و ترانه و ساختن و خواندن آهنگ پرداخت و در حالیکه در “تنهایی غریبانه” و” خلوت محجوبانه” خود ترانه ها و ملودیها و اشعار بی نظیری مانند”چَو” ، “بِندار” ،”کُنار”،”مالِ زیر”و…را ساخته و در تدارک انتشار رسمی برخی از آنها در قالب دو کاست جدید خود بنامهای” بهیگ “و “گرفگار” بود و در حالیکه هنوز نغمه ها و نواهای دل انگیز و ناگفته های بسیار در دل آیینه ای و حنجره بلورین خود داشت،”خسته” از”رسم زمونه ” و” دَنگ و فَنگ روزگار”و با “دل چی آسمون پاک” و همواره “تهینا” و “عاشق” خود، “گرفگار نیرنگ زمونه شده “و با دل ِ”همیشه بیقرار” و” ِ دردمند ” خویش با ایل و دیار و تبار و همتباران و دوستداران خود بدرود گفت و همچون “کوگ تاراز” ، با “دو بال اِسبیدی” که همیشه از خدا طلب می کرد ،”بال اَوشنون” به “آسمون”، همانجایی که به گفته خود هیچ” غم نیِد” پرکشید وبرای ابد خاموش شد وغم عمیقی را بر پیکر ایل و دیار خود نهاد.
بهمن علاءالدین با وجود درخواستهای مکرر و بیشمار، از داخل و خارج از کشور، بجز حلقه ای محدود از نزدیکان و دوستان قدیمی و عمدتا همکاران فرهنگی خود، بندرت کسی را به حضور می پذیرفت ،و نه تنها علاقه ای به حضور در مجالس و محافل رسمی و غیر رسمی نداشت، بلکه علیرغم درخواست ها و دعوت های مکرر از طرف رسانه های صوتی ـ تصویری،بویژه برنامه ها وکانال های سراسری و مراکز مختلف استانی صدا و سیما و ماهواره ای و همچنین مطبوعات سراسری و محلی برای اجرای برنامه یا انجام مصاحبه ویا تقاضا های متعدد از جانب افراد ، مقامات، نهادها و گروههای مختلف داخل و خارج از کشور برای برگزاری کنسرت و یا حضور در مراسم های مختلف و … بنا به برخی دلایل و از جمله ویژگیهای شخصیتی خود اعتنایی نشان نداد و به مدت حدود ۲۵ سال حاضر به پذیرفتن این دعوت ها و درخواستها و حضور در رسانه ها و یا ظاهر شدن در انظار عمومی نشد. وی حتی حاضر به درج هیچ توضیح ، عکس یا تصویری از خود بر روی جلد هیچ یک از کاست های خود نشد و بجای آن سعی داشت بر روی جلد هرکاست تصویر یکی از نماد های ایل خود را که با محتوای آن کاست بیشتر تناسب و همخوانی داشت به جامعه معرفی کند. در واقع وی درحالیکه در طول سالهای طولانی حتی چهره اش برای بخش زیادی از همتباران و هوادارانش ناشناخته مانده بود، اما طی این مدت طولانی در کنج و خلوت تنهایی خود بزرگترین خدمات را به ایل خود کرد تا اینکه سرانجام وی درسالهای ۱۳۷۹،۱۳۸۰،۱۳۸۱ و با مساعدتر شدن اوضاع عمومی کشور برای فعالیت های فرهنگی و هنری، بنا به اصرار دوستان نزدیک خود و به منظور ترویج ارزشهای فرهنگی ایلی خود حاضر به اجرای کنسرت در شهر اهواز شد که بدنبال استقبال چشمگیر و سپس تقاضاهای مکرر دیگر هم تباران خود، در برخی دیگر از شهرها نظیر مسجد سلیمان ، باغملک ، ایذه ، شهرکرد و…..با برگزاری مجدد کنسرت و اجرای مستقیم برخی آهنگ های قدیمی و جدید خود برای علاقمندان وهمتباران خود در این شهرها موافقت کرد.
علاءالدین، نه تنها به عنوان یک خواننده ،برخوردار از لحن و صوتی آریایی و اسطوره ای بود ،بلکه بدلیل برخورداری از پشتوانه، پیشه و پیشینه فرهنگی در سرودن شعر و ترانه و همچنین خلق ملودی تبحر خاصی پیدا کرده بود و به بنا به گفته یکی از صاحب نظران شاید از محدود خوانندگان و یا تنها خواننده ای بود در ایران_ واحتمالا در جهان_ که بیشتر آثارش از نظر شعر ،ترانه و ملودی ساخته شده توسط خود وی باشد.(۱۰) وی که بدون بهره گیری مستقیم از محضر هیچ استاد و معلمی و تنها به مدد ذوق و استعداد ذاتی و الهی و همچنین پشتکار و سلامت نفس خویش توانسته بود،بنا به گفته یکی از صاحب نظران ،به چنان شناخت و تسلطی در اجرای آواز بختیاری برسد که همطراز اساتیدی مانند” قمر” ، “اقبال آذر”، “صیف” و”شجریان” از اندک خوانندگان “آواز خوان” ایران قرار گرفته” (۱۱) و” نقش مهمی در بازسازی ، گردآوری، خوانش جدید و مدرن و برکشاندن موسیقی بختیاری ایفا کند واین موسیقی را با ردیف آوازی موسیقی ایرانی هماهنگ نموده و به نمایش بگذارد”(۱۲)و علیرغم اینکه حتی یکی دیگر از صاحب نظران از ایجاد سبک مستقل و متمایزی از موسیقی بختیاری توسط آن هنرمند فقید که از آن به “موسیقی علاء الدین” نام می برد، یاد می کند،(۱۳) لیکن وی در مقابل درخواستهای مکرر افراد مختلف برای پذیرفتن مقام استادی ایشان و پذیرش آنان بعنوان شاگرد، با متانت و فروتنی خاص خود ،با رد این درخواست ها، همواره منکر چنین مقامی برای خود شده واگرچه گاهی برخی ازخوانندگان جوان را به حضور می پذیرفت و راهنماییهایی را نیز به ایشان ارایه و یا مورد تشویق قرارمی داد ،ولی هیچگاه حاضر به پذیرفتن عنوان و کسوت استادی وپذیرش کسی بعنوان شاگرد رسمی خود نشد. وی که خود پر آوازه ترین راوی عشق های پاک و ساده ایلیاتی بود و همواره عاشقانه ترین ترانه های ایلی خود را می سرود ،هیچگاه دل به عشق های زمینی نسپرد و پس از فوت پدر خود ، متعهد انه و دلسوزانه سرپرستی خانواده وبویژه مادرخود، که او را عاشقانه دوست می داشت و همچنین خواهران خود و فرزندان آنها را بعهده گرفته و هرگز تن به ازدواج نداد و روح همیشه عاشق ، ساده و نجیب ایلیاتی خود را به عشقی آسمانی، ابدی و جاودانه پیوند زد.
بهمن علاء الدین که عمر خود را عاشقانه و بی هیچ خواهش و آلایشی وقف احیا و پاسداشت فرهنگ ، ادبیات، گویش و تاریخ و شعر و موسیقی ایل خود کرده بود و شهرت و محبوبیتش نه به مدد حضور در رسانه ها و یا تبلیغات ،بلکه تنها بواسطه ارائه آثاری، هرچند بسیار محدود ، اما فاخر و اصیل بود؛ نزد صاحب نظران و هوادارن جایگاه شاخص و ممتازی یافت و همچنین بعنوان صاحب نقش هایی مانند :”مسلط به فرهنگ ،تاریخ ،ادبیات و لهجه بختیاری”،”وفور و چیرگی در استفاده و بیان الفاظ واژگان اصیل و کهن”،”احاطه به تصنیف ها و آواز های محلی”، ” بی نظیر” در “پاسداشت گویش” ،”احیای کلام ولغات و اصطلاحات محجور” ،”معرفی اسطوره ها و مشاهیر بختیاری” ، “واقعه خوانی و خوانش تاریخ بختیاری” ، “پردازش سمبل ها و نمادهای ایلی” ،”سرشناس ترین خواننده موسیقی فولکلوریک ایران”، “معرفی موسیقی و آواز بختیاری در گستره ملی و سایر اقوام ایرانی” ، “پویا نمودن و هماهنگی میان موسیقی و ترانه های بختیاری با سایر سازها”،”اشراف به زندگی وجغرافیای بختیاری”،”باز آفرینی هویت ایلی و..”شناخته شده است .(۱۴) درگذشت ناگهانی بهمن علاءالدین (مسعود بختیاری) که عمر خود را دلسوزانه در راه اعتلای فرهنگ و هنر قوم خود صرف نمود و با وجود محبوبیت و معروفیت خاص و ممتازش نزد هواداران و همتباران ،همواره مظلومانه ومحجوبانه و به دور از هر گونه میل مادی و دنیوی در خدمت فرهنگ مرز و بوم خود و ساختن وسرودن دل انگیز ترین نوا ها و نغمه های تبار و دیار خود بود ،آنچنان تاسف و تاثری عمیق بر همتباران وی در تمام طوایف و تیره های بختیاری اعم از چهارلنگ و هفت لنگ ، هواداران، دوستان وآشنایان وی در داخل و خارج از کشورگذاشت که علاوه بر انعکاس گسترده آن در استانهای مختلف لر و بختیاری نشین مانند تهران ،خوزستان،چهار محال و بختیاری ،اصفهان،لرستان،کهگیلویه و بویر احمد،ایلام و…رسانه های مختلف، بویژه مطبوعات محلی و سراسری ، به نحوی ستایش برانگیز وکم نظیر و بطور خودجوش در شهرها ، روستا ها ومناطق بسیاری در داخل و خارج از کشور یاد و خاطره وی برگزار گردید.
کثرت، شکوه و مشارکت اقشار مختلف در مراسمات و آیین های گرامیداشت آن هنرمند یگانه آنچنان فراگیر بود که بنا به گفته یکی از اساتید دانشگاه و تاریخ نگاران بختیاری، در تاریخ ایران و قوم بختیاری بی سابقه بوده و کمتر میتوان برگزاری چنین بزرگداشت هایی را حتی برای هیچ سلطان و پادشاه وصاحب منصبی، که به نحوی کاملا خودجوش توسط مردم و بدون دخالت هیچ نهاد دولتی و در نقاط مختلف کشور برگزار شده باشد، یافت.(۱۵) در واقع هیچکس تصور نمی کرد که خبر مرگ این هنرمند گوشه گیر تا این حد بتواند بختیاری ها را تحت تاثیر قرار دهد،بطوری که اغلب در سوگ او بگریند و با تحسین و ستایش عمیق قلبی بدرقه اش نمایند.بدون تردید تنها او بود که از چنین جایگاهی در بین همتبارانش برخوردار بود. (۱۶) کاست بهیگ که بر مبنای نسخه ای از ضبط خانگی آن منتشر شده است، اثری است که قبلا براساس برخی ملودی ها و سروده های جدید و به یاد ماندنی آن استاد فقید نظیر “وارِ نو(گرمسیر)” ،”دل اشکنده”،”آواز کوگ خوشخون”،”شّوِ چارده”،”مُژده گونی”،”دَنگ و فَنگ” و” بَهیگ” و با نی استاد حافظی و تنبک سعید حسین پور بصورت آزمایشی و با ضبط خانگی اجرا شده و اگرچه پیش از این نیز بطور غیر مجاز و براثر سهل انگاری یکی از دست اندرکاران سابق انتشار آن در سطحی محدود به دست عده ای افتاده بود،اما با پالایش ،قطعه بندی مجدد، و در بخش هایی اجرای نوای جدید نی(حافظی) ودهل و دایره(حسین قربانی)و اضافه کردن برخی قطعات بی کلام با ضبط استودیویی ، با همکاری استاد منصور قناد پور،حسین سیفی زاده،مجتبی صادقی و دکتر اردشیر صالح پوروکیانوش غریب پور(طراحی جلد)آرش میر لوحی(عکس) ، در تیرماه سال جاری(۱۳۸۶) آماده و به دست علاقمندان رسید. بهیگ، اگرچه دست تقدیر مهلت و مجال وصالش را به خالق آن یعنی بهمن علاالدین نداد، اما اثری است که به لحاظ قرار گرفتن علاءالدین در اوج بلوغ و پختگی از نظر سرودن شعر و ترانه های غنی و استفاده فراوان از ترکیبات و استعاره ها ی بدیع و واژگان اصیل بختیاری و خلق آهنگ ها و ملودی های جدید ،متنوع و بی نظیر ،اجرای استادانه و ماهرانه آوازها و تصنیف ها و برخورداری از صوت و لحنی اسا طیری، می تواند نمونه ای دیگر از جایگاه رفیع وی در موسیقی نواحی و فولکلورایران و منشاء تحولی دیگر در موسیقی و شعر بختیاری قرارگیرد.
دکتر صالح پور بار دیگر در شرحی که به پیوست کاست بهیگ نوشته است، در ابتدا با اشاره به باور ناپذیر بودن مرگ آن هنرمند فرهیخته ، از نوا و حنجره بهمن علا الدین بعنوان یک اتفاق در موسیقی بختیاری یاد می کند که دیگر تکرار نخواهد شد، صدایی که عصاره فرهنگ چند هزار ساله نژادگان زاگرس بود، آوایی برآمده از زخمها، درد ها، ورنجهای همیشگی که عشق و صمیمیت ایل در تار و پود حریرگون صدایش موج می زد. صدایی که هویت ما بود….و سپس می نویسد:… دریغ از صدای راستین ایل بختیاری که به خاموشی نشست. دریغ از آن آفتاب روشن فرهنگ و هنر ایل که با حنجره تغزل و حماسه، عمری برای ما خواند و مواریث کهن و نغمه های اجدادی را در گوش گنبد گیتی طنین انداز کرد….حنجره ای که سبزی بهار را تداعی می کرد و…غرور گمشده ایل را در ما زنده میکرد….آوایی که نشانگر هویت ماست…و ادامه می دهد:… دریغا که ما سزاوار چنین شیونی نبودیم و…سرتاسر زاگرس غرق ماتم است و بخت انگار سالهاست که از بختیاری ورگشته…همه جا نوای سرنا و دهل بلند است و دختران گیسوان را در باد پریشان کرده اند..از آن همه شکوه و هیبت ایل تنها یک صدا مانده بود که آنهم از ما دریغ شد….وحالا ما در جستجوی صدای تو می گردیم، صدایی نظر کرده” و “خداخو کرده” که از چشمه جانت می جوشید و گویی از موهبت فره ایزدی برخوردار بود…. وی در ادامه می نویسد: مسعود در آخرین اثر خود برای چندمین بار علاقهاش را،بل آرزویش را به دور هم جمع شدن تمام مال و ایل ،در یک شب پرستاره در دشتهای فراخ بختیاری نمیتواند کتمان کند! و… معتقد است آن هنرمند فقید بااستفاده از واژه های کهن و با اصالت مانند «اَنگِشت» به جای «ذغال»…. یادآور دغدغههای فردوسی بزرگ در واژه گزینی فارسی بوده است. درادامه این نوشته آمده است: مسعود، نوازندهی ساز سرنا، این ساز سازگار با صفا و صلابت ایل را فرا میخواند تا در مقامهای «چوپی» و «ترکه بازی» و «سحرناز» آهنگهای خویش را ساز کند و در پینواختن مقام «ترکی»،جوانان را به رقص«سه پا» دعوت میکند و به دهل زن هلهله آفرین ایل میگوید آن چنان بر دهل بکوب تا گوش شیطان کَر شود و فرار کند و نتواند در مراسم پاک عروسی جوانان ایل رخنه کند. در پایان می نویسد: او غریبانه رفت ،چندان که میلیونها شیفتگان وی نتوانستند وداعی درخور با وی داشته باشند و خاک بختیاری از در بر گرفتن تن وی محروم ماند، که دوست داشت در کفنی از برگ بلوط خاکش کنند(۲۲)،اما…. نام و یاد او برای همیشه در دل و بر زبان همتباران بختیاری و زاگرسی اش زنده وجاری خواهد ماند، چون، صدا و نوای ملکوتی او برای همیشه بر فراز سرزمین بختیاری و زاگرس می ماند،و…چون: تنها صداست که می ماند.(۱۹)
نویسنده و گردآورنده؛ فرزاد پیلتن ـ محقق، نویسنده و مدرس دانشگاه
ماخذ و پی نوشت ها:
۱- اسفندیار علاء الدین، برادر و رمضان نریمیسا و منوچهر امیر زاده از دوستان قدیمی هنرمند فقید بهمن علاالدین (مصاحبه اختصاصی) / ۲-منوچهر دوستی”او کار خود را کرد”،ماهنامه کهرنگ،شماره۱۱(ویژه نامه مسعود بختیاری)،آذر ودی ۱۳۸۵،ص / ۸ / ۳-سیروس احمدی فر (مصاحبه اختصاصی)وهوشنگ سامانی،برگرفته از تارنمای شخصی./ ۴-بهرام علاء الدین،برادر هنرمند فقید بهمن علا الدین (مصاحبه اختصاصی) / ۵- اسفندیار علاءالدین،پیشین. ۶- دکتر اردشیر صالحپور،شرح روی جلد کاست. ۷- پیشین ۸- پیشین ۹-پیشین / ۱۰-استاد منصور قناد پور.نوازنده برجسته کشور و تنظیم کننده بیشتر آثار بهمن علا الدین و رهبر ارکستر سابق اهواز. (متن مصاحبه تصویری در مراسم چهلمین روز) / ۱۱-تورج زاهدی،”ستاره ای درغربت”،دوفصلنامه ادبیات داستانی جنوب،حوزه هنری استان خوزستان،پاییز و زمستان۸۵،ص ۱۰۵
۱۱-منوچهر دوستی،پیشین. / ۱۳-مهندس علی بهراد،ازدوستان و هنرمندان و همراهان قدیمی بهمن علا الدین.(متن مصاحبه تصویری در مراسم چهلمین روز) ۱۴-بسیاری از عناوین و عبارات بکار گرفته شده در این نوشته و بویژه اصطلا حات فوق از عناوین و متن نوشته ها و گفته و پیامهای شاعران ونویسندگان و فرهیختگانی مانند: عبدالعلی خسروی، داراب رییسی، علی بداغی، سیروس احمدی فر، هرمز علی پور، سیدمهدی صالحی، ظهراب مددی، دانش عباس شهنی، قباد باقری، غلامرضا بهنیا، رامین یوسفی، دکتر اردشیر صالح پور، دکتر فتح اله شفیع زاده، دکتر ناصر کرمی، ارسلان جعفری، حسین حسین زاده رهدار، منصور محرابی فرد، بهروز ناصری، بهمن فردوسی، منصور قنادپور، امیر مولوی، منوچهر یاوری، حسین افسر بختیاری، غفار پور بختیار، احمد پیکری، دکتر خون میرزایی، دکتر شهریاری، دکتر کرم زاده، دکتر محسن رضایی، دکتر امیدوار رضایی، دکتر شجاع پوریان، منصور طالبی، دانش عباس شهنی، اسد اله اسدی، امید فتاح پور، هوشنگ سامانی، محمد انصاری اردلی، گودرز رزمگاه، ابوذر رحیمی، سعید آژده، وحید خلیلی اردلی، سید محمد آدینه پور ، قاسم سلیمانی، ماشا ا… براتی، مهدیقلی فرخ منش، علی همت ناصری کریموند، سیروس رادمنش، یارمحمد اسدپور، رضا بختیاری اصل، داریوش شهریاری، علی اکبر رشیدی، ایوب سلطانی، کیماس سلطانی، رامین طهماسبی، ارسلان احمدی، دکتر عزت قاسمی، هوشنگ شاهین پور، بهرام حاجی پور، مهین قاسمی، غلامعباس نوروزی، عطاا… بهادری، محب شوشتری، ابوالحسن نوروزی، شهناز راکی، حاج عباسی، داریوش ممبینی، بسی خواسته، حمید حسن زاده، علیمراد حافظی، حفیظ اله ممبینی، داریوش باقر فر، زنگنه، سلطانمراد پرچمی، کورش کیانی، مجتبی حاجتی، قدرت اله آقاپور زنگنه، نوربخش احمد زاده، ایرج محمدی، بهروز بابادی، رمضان امامی علاسوند، هوشنگ شاهین پور، هرمز اسدی، البرز اسد پور، علی خدادادی، نرگس جودکی ، فرزانه لیموچی، سجاد احمدی، شیخ علی نظر ممبینی، هوشنگ فرجی، امیدوار عالی محمودی، کورش اسدپور، خرم سعیدی، البرز سلیمانی، قهرمان محمدی، باقر نعمتیان، بابک زاهدی زنگنه، یوسف خدامرادی، رضا زنگنه، علیداد حسینی، فیض اله طاهری اردلی، فتح اله افشار، فروزان شیرالی پور، حسن امیری، علیداد رحیمی، غلامعلی آسترکی، آرمان حدادی، محمد مالی، اکبر لیموچی، علیرضا احمدی، عباس عیدیوندی، مهین پرچمی، مهین سلیمانی بابادی، بهنود بهادری، سارا بهادران، علی یاری، محمد صمدی راد، جمشید عزیز پور، جاوید قبادی، حمید منجزی، آرمان موری احمدی، خداکرم عالی پور، شهرام گراوندی، بهمن کیهان بختیار، هژیر کیانی، کبری قاسمی، جواد متین، فرهاد کریموند، علی کاظمی، مژده عزیزی پناه،، ویدا دلاوری، نوروزی،شقایق، بهداد، رضا، آستاره، مری و…. است که از نشریات محلی و سراسری مانند کهرنگ، بویژه شماره آذر و دی ۱۳۸۵ (ویژه نامه مسعود بختیاری)، همدلی، نخل، رسانه جنوب، کارون، صبح کارون، ندای جنوب، صدای ملت(لرستان)، روزان، هیجار، بامداد لرستان، سرمایه، اعتماد ملی، همشهری، ایران، جام جم، بهار سبز، تولید، نور خوزستان، اروند، رسالت شاهین شهر و… برخی وبلاگ های بعضی از این عزیزان و برخی خبرگزاری ها و سایت های اینترنتی لر و بختیاری محور مانند: بختیاریها، لر، وارگه، رادیو زمانه، بختیاری، برد شیر، آونگ، تمدن کهن، اصالت بختیاری، تاراز، گروه ۷ مهر، وارگه، شیمبار، هوای تازه، بختیاری-بلاز، بن آسیاب، مسجد سلیمان، فرزندان زاگرس، لری بلاگ، دز پارت، شیمبار، گفتارسبز، همسایه با جهان، دل نوشته های آفتابی، تیام، نام تو، همتبار، صد داستان، ام .آی. اس.مای سیتی، ترانه زندگی، ایران موزیک، اف ۶۴، ایسنا، ایرنا، فارس، لور. ای .آر، پارسومانش و… و برخی فیلم های آیین های گرامیداشت آن هنرمند فقید است که با همکاری مهرداد جمالی گلگیری استخراج شده است. / ۱۵-دکتر غفار پور بختیار، سخنرانی در مراسم گرامیداشت قلعه تل. / ۱۶حمید منجزی، وتنها صداست که می ماند..،هفته نامه نخل، ویژه نامه مسعود بختیاری، سه شنبه ۱۶/۸/۱۳۸۵،ص۵ / ۱۷- نگاه کنید به روزنامه اعتماد ملی روز چهارشنبه. مورخ ۲۷/۱۰/۱۳۸۵٫شماره ۲۸۰ .ص / ۱۸-دکتر اردشیر صالح پور، ضمیمه پیوست کاست بهیگ. / ۱۹-وحید خلیلی اردلی. تارنمای آتی بان. / ۲۰-ارمغان بهداروند،تارنمای همسایه با جهان. / ۲۱-دکتر ناصر کرمی،ترانه ساعات گمشده،روزنامه همشهری،۲۰/۸/۱۳۸۵،ستون نامها. / ۲۲-ارسلان جعفری شهنی،..،هفته نامه نخل،ویژه نامه مسعود بختیاری،سه شنبه ۱۶/۸/۱۳۸۵،ص
برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید
قسمت اول قوم باد قسمت دوم قوم باد قسمت سوم قوم باد
قسمت چهارم قوم باد قسمت پنجم قوم باد قسمت ششم قوم باد
جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.