فهرست بستن

تاریخچه حکومتگران بابادی عالی انور

بابادی عالی انور معروف به عالی ور شاخه مهم دیگر بابادی است که شامل تشهای تقی عبدالهی (بازیرمجموعه اولاد)–جلیل –احمدسمالی –حاجیوربوده وهمچنین تیره های وابسته ازقبیل گله- احمد محمودی –پبدنی –آرپناهی –میرقاید رانیز درزیرمجموعه خود دارد .

هسته مرکزی حکومت طایفه بابادی تش تقی عبدالهی است که ابتدا ریاست کل طایفه بابادی وپس ازجدایی تیره بابادی گاشه (عکاشه )ریاست وحاکمیت تیره عالی انوررابعهده داشتند .اولادتقی عبداله قدرت وموقعیت سیاسی خود را اززمان صفوی دردست داشتند هرچند بنابر روایات براساس موقعیت وجایگاه مذهبی بزرگان وسرکردگان موسس طایفه بابادی ریشه این قدرت وموقعیت سیاسی به دوره اتابکان بازمی گردد .اما آنچه مسلم است همزمان باشکلگیری وتقسیم بندی ایل بختیاری به هفت لنگ وچهارلنگ عالی وپدرش انورباخدمات نظامی وپیشینه نسبی که داشتند درشکلگیری قدرت وایجاد طایفه بابادی که برخی طوایف دیگرهم بدان پیوستند نقش موثری دراوایل دوره صفوی ایفا نمودند که این جایگاه به آعبداله وفرزندش تقی نیز به ارث رسید .توشما ل تقی یا طبق یرخی اسناد یوزباشی تقی که میتوان ازوی تقی خان هم نام برد (درآن دوران عنوان خانی خاص روسای طوایف نبود اما بعدها عرفا برای آنها بکارمیرفت)دراواخر دوره صفوی یعنی دوره شاه سلطان حسین وشاید هم کمی قبلتر شا ه سلیمان توانست موقعیت برجسته ای را درقبال دلاوری وشایستگی خود بدست آورد وقسمتهایی ازمناطق میزدج شامل پردنگان – گوشه –گوجان وحومه را که جزء املاک خالصه دولتی بود تیول خود سازد .

خسرو خان سردارظفر درکتاب تاریخی خود از توشمال تقی به عنوان رییس کل طایفه بابادی یادکرده که نشیمن او درچم در بود که البته درآن دوره ضمن مالکیت بابادی عالی انور درشوراب وچم در دارای تیول پردنگان هم بودندو پردنگان مقرحکومتی بابادی عالی انور درییلاق تا چند سال پس از کشته شدن فرامزخان (نبیره توشما ل تقی )بود وچم در بیشتر ملک زراعی وعلف چرآنها محسوب میگشت  .اینکه چرا توشمال تقی عنوان خانی نداشت به این علت بودکه درآن دوران عنوان خانی هنوزدرطوایف رایج نشده بودواین عنوان خاص شاهزادگان وسرداران بزرگ اقوام بوده است .دراین دوره امرا وحاکمان بزرگ بختیاری عنوان خانی نداشتند ودارای عناوینی چون میر،توشمال،ریش سفید وکوهمال وبیگ بودندوعنوان خانی دردوره صفوی  شروع شد  دردوره افشاری کمرنگ شد ودردوره زندی رایج گشت وبه روسای طوایف بزرگ که دارای چندین زیرمجموعه ازطوایف دیگربودند تعلق می گرفت .

درخاطرات سردارظفرمی خوانیم که درجنگی که درحوالی چشمه دیمه درکوهرنگ مابین چهارلنگ وهفت لنگ رخ داده بود واصل ماجرا به خونخواهی قتل عبدالخلیل جد خوانین دورکی برمی گشت توشمال تقی رزم آوران عالی انوررادرجنگ شرکت نداد وبعدها طرفین رابه آشتی دعوت نمود ودرهمان حوالی یعنی قور هر (قبرخر)که مابین چمدروچشمه دیمه (سرحد هفت وچهار)می باشد خری راکشتند وعهد وپیمان شکنان را به مثابه آن خرپنداشتندوتا سالهاجنگی میان آنها درنگرفت .

توشمال تقی نقش بارزی درقدرت گیری وشکل دهی شاخه بابادی باب که طوایف مختلفی همچون خود بابادی ،راکی ومدملیل ،شهنی ،ململی ،گمار،نصیر،پبدنی راشامل می شده داشته است واین شکل گیری وتقسیم بندی براساس موقعیت جغرافیایی ونشیمن ییلاقی این طوایف که درحدود بیرگان ،میزدج وکوهرنگ قرار داشته ،بوده است .

توشمال تقی دراواخر دوره صفوی که مقارن بافروپاشی وانحطاط این سلسله بوده است باهمراهی قاسم خان 1134قمری درحفظ قدرت این سلسله ومبارزه بامهاجمان افغان همکاری وشرکت فعال داشت واحتمال زیاد تیول خالصه پردنگان وحومه آن را دراین مقطع بدست آورد وی همچنین دارای عناوین مین باشی ویوزباشی نیزبراساس اسناد وروایات بجای مانده از فرزندان وی بوده که این عناوین فقط بعلت خدمات نظامی دردروره های صفوی وافشاری اعطاء میشد اما کاربردی درساختارسیاسی اجتماعی بختیاری نداشته است .توشمال تقی  چهارفرزند پسر(کرcor)داشت به  نامهای آمحمد –آمهدی (معروف به مهدیخان) –آشلو –آعزیزاله (معروف به آعزیزاله سلطان که مقامی نظامی ولشکری و کوچکترازخان بود ) .فرزندان توشما ل تقی همگی دارای موقعیت حکومتی واجتماعی یا نظامی درمنطقه و طایفه بودند .دراواخر دروه صفوی به خصوص شاه تهماسب دوم حکام بختیاری مقاومت زیادی در حمایت از صفویه نشان دادند ودرسال 1145قمری نادر، شاه تهماسب دوم را ازسلطنت خلع کرد ودراین سال نادر ،احمدخان هفت لنگ را به حکومت بختیاری برگزید که توسط طرفداران صفوی دربختیاری کشته شد ومنجربه لشکرکشی نادربه بنه وار مقر حکومتی بختیاری درگرمسیرگردید .

نادرشاه جهت کنترل بختیاری ها 200نفراز روسا وبزرگان بختیاری به خصوص هفت لنگ را دراصفهان تحت نظرمستقر نمود وهزار نیروی جنگی را به اردو برد . باطغیان دوباره بختیاریها نادر این روسا راباافرادبیشتری به تربت جام درخراسان برد .باقیام علی مرادخان یا علی مرادی درسال1148قمری نادردوباره به بختیاری لشکرکشید ودرکوهرنگ بابادیها بانادربه مقابله برخاستند .نادرشاه پس ازپیشروی درکوهرنگ بختیاری ازراه هزارچمه به تعقیب علی مرادخان پرداخت تااینکه علی مرادخان درکوه کنورس گرفتارآمد وکشته شد .نادرمدتی درکوهرنگ به استراحت پرداخت واحتمال زیاد دراین ایام کوچ برخی تیره های بابادی گاشه وتیره هایی که امروزه جزء دینارونی هستند به خراسان وسپس خانمیرزا وایذه صورت گرفت . آمحمد پسرارشد توشمال تقی که دراین مقاطع بیشتر تحت نظر ویا دراردوهای نظامی بود کمتردرمنطقه حضورداشت وبحای او برادر دیگرش آمهدی معروف به مهدی خان مقام ریاست وریش سفیدی طایفه بابادی را به کمک دیگربرادرش آشلو به عهده گرفت .آمحمد دارای شخصیت مذهبی بود واولادونوادگانش هنوز که هنوزاست به کتاب قرآنش قسم میخورند .

نادرشاه درسال 1160قمری کشته شد پس ازمرگ نادر اکثرطوایف وجنگجویان بختیاری ازخراسان به بختیاری بازگشتند وعلی مردان حان چهارلنگ به اتفاق ابوالفتح خان هفت لنگ مدعی تاج وتخت شدند وباکریم خان زند اتحادسه گانه یاسه لر راتشکیل دادند. پس ازکشتن ابوالفتح خان وزیرپاگذاشتن اتحاد توسط علیمردانخان ، کریم خان هم فرصت راغنیمت شمرد وبایاری جستن ازبرخی اقوام به کوهرنگ سنگرعلی مردانخان لشکرکشید طایفه بابادی نیزازحامیان ویاران علی مردان خان بودند پس ازشکست بختیاریها، علی مردان خان به کرمانشاه گریخت ودرآنجا کشته شد .کریم خان پس ازبه سلطنت رسیدن شمارزیادی ازهفت لنگها رابه قم وشمارزیادی ازچهارلنگها را به فسا درحوالی فارس کوچ داد ومستقرکرد .دراین دوره مهرعلی خان پسرارشد آمحمد که داماد وپسربرادرآمهدی بود با رشادتهایی که ازخود بروزداددر سالهای بین 1175تا1180قمری ازکریم خان مقام خانی وعالیجاهی گرفت دراین سالها کریم خان سپاه عظیمی ازبختیاریها تشکیل داده بود . مهرعلی خان اولین خان بابادی عالی انور هست که قبل ازاو کسی مقام خانی رادربابادی عالی انورنداشت ودرهمین سالها بود که اسدالله خان بابادی گاشه هم از کریم خان حکم خانی وحکومت برخانمیرزاجانکی وبندانی وراکی را گرفت بنابراین اسداله خان گاشه ومهرعلی خان عالی انور اولین خوانیین بابادی هستند .مهرعلی خان بابادی عالی انور به همراه صادق خان زند درتسخیربصره شرکت داشت وجود خانواده های بصره ای دربابادی یادگارآن دوران هستند .آاحمد برادر مهرعلی خان هرچند مقام خانی وعالیجاهی نداشت اما دارای موقعیت اجتماعی برجسته بود وبه همراه عمویشان آعزیزاله فرزند توشمال تقی، مهرعلی خان رادرحکومتداری بابادی یاری میدادند .ازاسنادبجای مانده درآن دوران که بامهرونشان زنده آاحمد ولد آمحمد وآمحمد کریم ولد آمهدی ثبت شده ثابت میشود که مهرعلی خان ولد آمحمد اولین خان وعالیجاه دربابادی عالی انور هست که ازحوالی نزدیک به سال 80تا1194قمری یاکمی بیشتر  دردوره زندی تقریبا مقارن با  سال فوت کریم خان زند (1193قمری )دارای مقام ریاست برطایفه بابادی عالی انور وبابادی باب بوده است .

درسندی که ازمهرعلی خان با مهرخودش به سال 1192قمری برجای مانده دارای مقام عالیجاهی است که طی آن ملکی را درپردنگان واقع درمیزدج فروخته است وازطایفه بابادی و اولاد تقی عبداله آعزیزاله ولد یوزباشی تقی وعموی مهرعلی خان وآچپرقلی ولد آشلو که پسرعموی مهرعلی خان بود  مهرنموده اندکه هیچ کدام دارای مقام خانی وعالیجاهی نبودند.

پس ازمهرعلی خان حکومت ومقام عالیجاهی به پسرارشدش شیرعلیخان رسید . براساس اسناد بررسی شده شیرعلیخان مدت کمی پس ازمرگ پدر ومرگ کریمخان زند (حوالی سال 1193قمری)تایکی ازسالهای 1212یا 1213قمری حکومت مقتدر ی داشت . دردوره مهرعلیخان وشیرعلیخان(خان فئودال وزمینداربزرگ) املاک زیادی به خصوص درگرمسیر به قلمرو بابادی عالی انور باتصرف وخرید اضافه گردید دز قلعه میدان درمجاورت سلامگاه خدرزنده مقرنظامی شیرعلیخان شد وبااستفاده ازقدرت جنگاوری تیره های وابسته گله میرقاید وآرپناهی قدرت نظامی بابادی دوچندان گشت .

دردوره حکومت شیرعلیخان بابادی عالی انور که مصادف است باکمی بعد ازمرگ کریم خان زند شاهد بروز رقابت میان شاهزادگان زندی ورواج ملوک الطوایفی درایران هستیم ونوعی هرج ومرج دراواخردوره زندی وانتقال قدرت به قاجار حاکم گشت .ازآنجا که مهرعلیخان پدر شیرعلیخان دردوره کریم خان زند مفتخر به مقام عالیجاهی وخانی شد خودنیز دراین دوره ازحامیان ووفاداران به حکومت زندی بود . از دیگرهواداران مهم زندی دراین دوره درمقابل مدعیان قاجاری میتوان از ابدالخان دورکی وبعد پسرش حبیب اله خان دورکی (برای مدت کمی )اسداله خان بابادی گاشه واسد خان بهداروند جوان رانام برد همچنین ابدالخان چهارلنگ نیز که درمقابل آغامحمدخان قیام کرد ه بود ونبرد جانانه ای درحوالی فریدن داد تا کشته شد .اکثر خوانین طوایف بختیاری از جمله شیرعلیخان بابادی عالی انوردراین نبرد ازابدالخان حمایت کردند که بعدهامورد غضب حکومت قاجاری قرار گرفتند.

باتوجه به دگرگونی شرایط سلسله زندی وتعویض زیاد مدعیان تاج وتخت بعد ازمدتی امان الله خان پسر آاحمد وپسرعموی شیرعلیخان نیزعنوانی خانی راکسب نمود اما پس از مدت کمی  فوت نمود .همچنانکه اشاره رفت با کناز زدن لطفعلی خان زند ودیگر مدعیان توسط آغا محمدخان قاجار دراین مقطع ابدالخان چهار لنگ دربرابر این خان قاجارقد علم کرد تازمانیکه بختیاریها متحد وپشتیبان ابدالخان بودند خان قاجارحریف نشد اما پس ازتفرقه میان بختیاریها وفاصله گرفتن آنها از ابدالخان سپاه قاجارپیروزشد ازمیان کسانیکه که بعدها هم خدمات خوبی به آغامحمدخان داد چراغخان احمد محمودی معروف به چراغخان مستوفی بود که اسداله خان بابادی گاشه هم دامادش میشد چراغخان درفتوحات شمال یاریگرآقامحمدخان بود ودارای نفوذ زیادی دردربارقاجاری بود ودرپرداخت مالیات برای تهیه مخارج فتحعلی شاه نیز نقش موثری داشت وبااین نفوذ گسترده انگیزه بالایی برای کسب حکومت بابادی را داشت .

ازطرف دیگر بزرگان بابادی گله نیزکه دنبال فرصت میگشتند با همکاری در سرکوب یکی ازشاهزادگان زندی از حکوت قاجاری عنوان خانی رادریافت کردند وادعای استقلال داشتند .شیرعلی خان هم که بعلت هواداری اززندیه ومخالفان قاجاری مورد غضب گرفته بود درسال 1112یا 1213قمری ازدنیا رفت علت مرگ شیرعلیخان واینکه چرا در حوالی منار که البته دراملاک خودش به خاک سپرده شده مبهم هست اما پس ازمرگ شیرعلیخان که دارای فرزندان بالغ ورشیدی چون آعبدالله وآفرج ، کربلایی ملا محمد خان از کاتبین وباسوادان خاندان وکربلایی حیدر باوضعیت  مالی خوبی بود خانواده وی ازطرفی به دلایل سیاسی وحکومتی بعلت بازگشت یکی ازبرادران کوچکتر خود آاسفندیاریاآحسین خان  از خانه گرویی حکومت (درشیراز )ازمقام خانی محروم شده بودند وازطرفی آمحمدکریم پسرعموی پدری ودایی بزرگ مدعی مقام خانی بود. دراین سالها شاهد استفاده ازعنوان خانی درخانواده محمدعلی خان و ابوالفتح بابادی گله وکمی بعد کل اسدخان بابادی گله هستیم بعداز مرگ شیرعلیخان نوبت به محمد کریم خان پسرآمهدی رسید که تااینجا موفق به کسب مقام خانی نشده بود لذا به همراه حبیب خان درسالهای3 121و1214قمری عهده دار سرپرستی طایفه شدند . دراین سالها درپی دریافت مالیات وخراج ازطایفه آرپناهی ایل دچار شورش وطغیان شد ودرپی کشته شدن آعلیدوست فرزندآشنبه ونواده آمهدی خان بدستورآن خان آرپناهی ها غارت شدندو تعدادی  کشته شدند بدنبال این بی نظمی ووقایع بامدعی شدن آجهانگیر(جهانگیرخان) برادر دیگر حبیب خان  وحمایت حکومت قاجاری وآپهلوان گله از وی مقام خانی ازمحمد کریم خان به جهانگیرخان رسید .تاسال 1222قمری حبیب خان وجهانگیرخان مقام عالیجاهی داشتند دراین مقطع که تاحدودی تیره گله مستقل شده بودند بافوت حبیب خان یا کهولت سن او  آعبدالله پسرشیرعلی خان مدعی کسب مقام خانی شد اما باکشته شدن وی که پرداختن به آن دراین جا نمی گنجد ونیازمند بررسی بیشترهست مقام خانی وعالیجاهی به فرامرزخان مدعی جدی مقام خانی و برادرکوچکتر جهانگیرخان رسید . هرچند دریک مقطع کوتاه مجددا به عنوان عالیجاهی برای محمدکریم خان برخورد می کنیم (طی یک سند درسال 1230قمری) اما ازاین مقطع به بعد مقام خانی وحکومتی بابادی عالی انور باپیگیری وجسارت برادران (جهانگیرخان وفرامرزخان)همچنین حمایت وبا پیوندهای سیاسی خوانین دورکی ازجمله حبیب اله خان والیاس خان در خانوده جهانگیرخان وفرامرزخان پسران آاحمد وبرادران امان الله خان وحبیب خان بااین توضیح که جهانگیرخان وفرامرزخان اززن دوم آحمد بودندماندگارشد ( بعد ازکشته شدن آعبدالله فرزند شیرعلی خان درتنگ هزار محراب که مرگش مرتبط با دورکیها بود بنابرروایات بسیار دختر حبیب اله خان دورکی رابه آمیرزاعوض پسرجهانگیرخان دادند وبعد دخترجهانگیرخان همسرملاتقی فرزند آعبداله شد).

ادامه دارد

درسال 1227قمری میان قوای دورکی وبهداروند درقلمرو طایفه بابادی وارتفاعات زردکوه نبرد وتقابل سختی درگرفت .دورکی ها به فرماندهی الیاس خان وبهداروندها به رهبری اسدخان ومحمودخان دراین تقابل نابرابرکه دورکی ها را قوای دولتی وخارجی (فرانسوی)وبابادی وحموله وغیره حمایت میکرد بریکدیگر تاختند ظاهرا جنگ برسرقدرت وحکومت برهفت لنگ بود اما درواقع توطئه وفتنه قاجاربرای سرکوب اسدخان وتامین ذغال برای قرارداد فین کنشتاین بود .این جنگ  درزمان زمامداری جهانگیرخان وفرامرزخان بربابادی عالی انور اتفاق افتاد نتیجه جنگ فرار وعقب نشینی قوای بهداروند درشرایط بسیارسخت ارتفاعات زردکوه بود .

کلن چی ویرو خراو ره بس نوسته /صدهزارمیش وبدو زگر ورسته

فرنگی گرازخوره هی توپ اریزه /کی گده شاه اسدوم ذغال بویزه

کول به کول کول خدنگ کول کلن چی /فرنگی واتش توپ نسلومه  ورچی

رحمالی اسبه بیاربه بال گور او /الیاس خون چادرزید به مرغ سور او

*********

چند سال بعد دریکی ازسالهای 38تا39جنگهایی فردی  میان خوانین بابادی وبهداروند که مقرحکومتی  هردوطایفه درمیزدج (بهداروند درپارسان وبابادی درپردنگان –چلیچه -کران وگوشه )ودرنزدیکی هم بود درگرفت .محمودخان بهداروند  داماد فرامرزخان بابادی عالی انور میشد وقبلا درجنگ کلن چی درتقابل هم قرارداشتند که باوجود خصومت شخصی توسط محمودخان بهداروند دریک فرصت بدست آمده فرامرزخان بابادی رامورد هدف تفنگ قرارداده وبه قتل رساند بدنبال آن درجنگی معروف به دره راز الیاس خان دورکی به کمک بابادی ها آمده وبهداروندراشکست دادند . یکی دوسال بعدازکشته شدن فرامرزخان روایت است که فرزندان فرامرزخان باتشویق وتطمیع دوتیرانداز وجنگاورقهارمیرقاید درقبال پاداش ملکی ازالیو گرمسیر تقاص گرفتند ومحمود خان مدتی پس از مصدوم شدن کشته شد وجنازه اش به گرمسیرومحل کنونی تنبل برده ودفن شد.

بزنین چو به دهل سوار به کهنه /همه تون دعاکنین محمود نزهنه

پارسون ویر وخرو کیچس چه تنگه /خداداده بگوین بیو جنگ تفنگه

تمبره مو واکشوم جاخین شیروم /فکمه زین بکنین وابیده دیروم

(ظاهرا بهداروندها تمبرنامی  که ازخودشان بوده را مقصر کشته شدن محمود خان  میدانستند)

واقعه مهم بعدی بختیاری جنگ مناربود که درسال1252قمری رخ داد وطی آن اولاد فرج اله خان واولادحبیب اله خان دورکی برسرتصاحب حکوکت دورکی ودرواقع حکومت هفت لنگ رو درروی هم قرارگرفتند .اولاد فرج اله خان که به سرپرستی حسین خان برادرالیاس خان به جعفرقلی خان بهداروند پیوسته بودند حمایت بابادی های عالی انوروراکی وگله  وبخشی ازچهارلنگها را هم به خودجلب کرده بودند .

ازشخصیتهای مهم بابادیها دراین جنگ خسروخان فرزند وجانشین جهانگیرخان و آاسفندیار گله بود .روایت است که همه عالی انوران دراین جنگ شرکت نداشتند اما اولاد جهانگیرخان وفرامرزخان که قبلا درجنگ میزدج یادره راز  حمایت الیاس خان را باخود داشتند ازانگیزه بالایی جهت تصاحب قدرت توسط اولادفرج اله خان دورکی برخورداربودند .

دارین جنگ که قوای اولادفرج اله خان وبهداروندها قادر به نفوذ به گردنه منارنبودند با سیاست خسروخان بابادی  جعفرقلی خان دورکی را به پای مذاکره کشاندند وباکشتن او همزمان با عبورازگردنه قباکبود قوای جعفرقلی خان دورکی شکست سختی خورد وجعفرقلی خان دورکی به طرز فجیعی کشته شد وقوای فاتح بیرسمیهای زیادی ازخودبرجای نهادند .

تقریبا یکسال بعد باحمایت اله بخش خان پسرفرامرزخان، دورکیها وبابادی (که اینبارمتحد دورکی بودند)توانستند باتجهیزقشون به بهداروندها شبیخون زده ودر لبد آنها را غارت کنند.

دولکی لک منار ساخوتم طویله /خسروخون باوادی کشتوم به حیله

کلخنگ لک منار لکس جدایه /شاهمراد مونه مکش تاحان بیاهه

بهداروندزدشمنی راکی زکینه /قمه ریزس کردنه جعفرقلینه

کنی تیپ کنی سپاه کنی فراشوم /گله ای اسبه مکش به سرلاشوم

دولکی لک منارساختوم عمارت /خومه کشت زنگله برد ایل ره به غارت

پس ازاینکه اولاد جعفرقلی خان دورکی به فرماندهی حسینقلی خان براولاد کلبعلی خان وفرج الله خان غلبه کردند وزمامداری دورکی رادردست گرفتند شاهد رقابت چهارگانه قدرت میان موسی خان بابادی گاشه ،محمدتقی خان چهارلنگ ،جعفرقلی خان بهداروند وحسینقلی خان دورکی هستیم .اما ازآنجاکه قدرت وزور محمدتقی خان وهم پیمانانش بردیگررقبا می چربید وخطربیشتری ازجانب او حکومت مرکزی راتهدید میکرد وازدادن مالیات چند ساله هم سرپیچی کرده  وبا انگلیسیها هم رایطه برقرارکرده بود وسعی در متحد کردن چهارلنگ وهفت لنگ داشت با حمایت حکومت مرکزی ازحسینقلی خان وسیاست تفرقه آمیز قاجاری شورش محمدتقی خان درسالهای 1257و1258قمری سرکوب شد وپس اززندانی شدن درتهران درسال 1270قمری بدرود حیات گفت .

پس ازکناررفتن خان قدرتمند چهارلنگ نوبت به موسی خان بابادی رسید تا باکناررفتنش راه برای حسینقلی خان هموارتر شود .موسی خان که دارای قلمرو وسیع واستراتژیکی از گندمان وخانمیرزا تاحوالی لردگان بود با شکایت تجاریزدی ،شیرازی واصفهانی از برادرانش با راهنمایی حسینقلی خان توسط امیرکبیر به اصفهان فراخوانده شد پس ازجلب وی هرچند امیرکبیر قصد ترحم بروی داشت اما بااصرار حسینقلی خان به همراه پسرش به دور از چشم ویاری طایفه اش دراوج بی کسی ومظلومانه درسال1266قمری  اعدام شدند .

خوانین مطرح بابادی عالی انور دراین مقاطع خسروخان  اله بخش خان ،میرزاعوض خان ،میرزاپرویزخان ومحمدولی خان بودند که بنابرسابقه طایفه ای وهمچنین پیوندهای خانوادگی ازمتحدان اولاد جعفرقلی خان دورکی محسوب میشدند.

با کناررفتن رقیبان قدرتمندی چون محمدتقی خان وموسی خان بابادی وضعف جعفرقلی خان بهداروند سیاست حکومت مرکزی بامدیریت امیرکبیر برایجاد حکومت ایلخانی ومرکزی دربختیاری معطوف شد که به پرداخت مالیات هم کمک میکرد لذا ابتدا حسینقلی خان به عنوان ناظم وضابط ایل بختیاری وسپس درسال 1284قمری به مقام ایلخانی نائل شد .

میرزاپرویز خان بابادی عالی انورفرزند فرامرزخان دراوج قدرت ایلخانی ازنزدیکان ومعتمدین وی بود سردار ظفر درباره وی می نویسد :

میرزاپرویزخان عالی انور منشی پدرم بود اومردی عالم وعربی دان ومورخ بود ودرسفردزفول وزیرمن بود پس ازمرگ پدرم به خانه اش برگشت ودیگر ندیدمش .

ایلخانی درکتابچه خود درسال1298قمری می نویسد :حضرت والاظل السلطان پیش کش خواست میرزاپرویزخان رافرستادم خرم آباد سه راس اسب بسیارخوب ویک مادیان وزنه گرفتم دویست تومان وپیش کش فرستادم .

پس ازقتل ایلخانی توسط ظل السلطان در1299قمری دراصفهان میرزا پرویزخان شعرمعروف  خودرادرماتم وی سرود:درهزار وسیصد هجری که یک سالش کم است/ایلخانی رفت ومارا درغم او ماتم است. 

دردوره حسینقلی خان پیرو ایجاد حکومت مرکزی درسطح کلا ن ودرسطح اقوام وایلات دربختیاری نیز ازآنجا که سعی بر تمرکز ویکدست نمودن بختیاری ودرواقع همپیمانان ایلخانی بود عنوان خانی از بسیاری اولاد وطوایف بختیاری ازجمله اولاد مهرعلی خان یا شیرعلی خان –اولاد حبیب خان وامان الله خان ومهدی خان برداشته شد ومختص به اولاد جهانگیرخان وفرامرزخان شد وحتی خاندان تقی عبدالله که ازتیولداران منطقه میزدج بودند ومعاف ازمالیات بودند بعداز روی کارآمدن نوادگان ایلخانی بصورت توافقی وبااحترام دعوت به پرداخت مالیات شدند ( سندی هم درزمان سرداراشجع حاجی ایلخانی دراین مورد موجود می باشد )ازاین دوره به درزمان فرزندان ونوادگان ایلخانی دیگر شاهد تقسیم بندی خاندان تقی عبدالله به دو شعبه هستیم به کلیه فرزندان واولاد ونوادگان تقی عبدالله شامل اولاد مهدی خان –مهرعلی خان –امان الله خان وحبیب خان همان اولاد تقی عبدالهی سابق اطلاق میشد وبه فرزندان واولاد جهانگیرخان وفرامرزخان که فرزندان آاحمد وبرادران امان الله خان وحبیب خان بوده وهستند واز زن دوم ولک آاحمد بودند از دوره ایلخانی به بعد عنوان اولاد اطلاق شده است .

پس ازمرگ ایلخانی باقدرت گرفتن رضا قلی خان ایلبیگی ، قدرت اولاد جعفرقلی خان به سه قسمت شد وبه تبع آن نیز ایل بختیاری به سه قسمت ویاخانواده وابسته وقسمت شدند .دراین سالها خوانین بابادی عالی انور که سالها پیش شروع به فروش املاک خالصه خود در میزدج کرده بودند با تصرف بیشتراملاک میزدج توسط ایلخانی وسپس ایلبیگی باقی مانده املاک خوددرپردنگان واطراف رانیزفروختند وتمرکز خودرا برشوراب (چمدر وچلگرد)نمودند وکلا طایفه بابادی عالی انور دراین مقطع درحال نقل مکان کامل  از منطقه میزدج (پردنگان- کران واطراف)بودند وپس ازمشروطه نیزباقی مانده املاک میزدج دراختیار سواران پارکابی بختیاری درتهران تحت نظر خانواده ایلخانی به خصوص سرداراسعد وسردارظفر قرارگرفت .

براساس قراردا د 1312قمری خانواده ایلبیگی ازقدرت کناررفت وتوافق شد ایلخانی وقت ازمیان دوخانواده ایلخانی وحاجی ایلخانی براساس شاخص سنی انتخاب شده ومقام ایلبیگی ونیابت به خانواده مقابل داده شود ودرواقع قدرت سیاسی دربختیاری به دوقسمت تقسیم ودرهرطایفه نیز به همین نسبت به دوقسمت منشعب شد.

دراین دوره خانواده های جهانگیرخان وفرامرزخان براساس دسته بندی های موجود به هریک ازخانواده های ایلخانی وحاجی ایلخانی وابسته شده وبه تبع سایر تیره ها واولاد بابادی عالی انور بنابر وابستگی به خوانین وکلانترخود این وابستگی را رعایت می کردند وگاها بارقابت وکشمکش خوانین وسرشاخه های قدرت ، خوانین بابادی هم درگیر این کشمکشها ورقابتها میشدند که حتی منجر به غارت ویا حبس این خوانین هم شده بودودر جریانات انقلاب مشروطه وشورشهاشهای بعدی هم شاهد این وابستگی ها هستیم .

هرچندباقتل ایلخانی ،ایل بختیاری قدرتمندترین وثروتمندترین ایلخان خودکه توانسته بودایل بختیاری متشکل ازدوشاخه چهارلنگ وهفت لنگ رامتحد ویکپارچه کندرا ازدست داد اما حدود 27سال بعد بدنبال تغییروتحولات خارجی وداخلی بوجود آمده ایل بختیاری وبخصوص خوانین دورکی نهایت استفاده ازفرصت بدست آمده یعنی جنبش ونهضت مشروطه رابردند وایل بختیاری درسطح اول وکلان حکومت مرکزی قرارگرفتند وبسیاری ازمقامات کشوری ولشکری وحکومتهای ایالتی ومحلی رااز آن خود نمودند و.دراین فاصله زمانی ،میرزاحسین خان ،محمدزمان خان ازفرزندان میرزاپرویزخان ،حاتم خان وهاشم خان ازفرزندان محمدولی خان ،امان الله خان ازمقامات مطرح بابادی عالی انوربودند بخصوص فرزندان میرزاپرویزخان بعلت سابقه وروابط پدر باخانواده ایلخانی ازموقعیت برجسته ترو بانفوذتری برخوردارشدند .

مظفرالدین شاه قاجار درتاریخ14جمادی الثانی 1324 ه ق   (1906-14مرداد1285شمسی)طی فرمانی حکومت ایران رابه مشروطه تبدیل کرد امابافوت وی درهمان سال وحکومت مستبدانه محمدعلی شاه مردم ایران به رهبری روشنفکرین وروحانیون مذهبی تحت تاثیراوضاع نابسامان داخلی وجریانات خارجی به مبارزه باحکومت محمدعلی شاه برخاستند خوانین و جامعه بختیاری نیز به رهبری سرداراسعد وصمصام السلطنه نیزکه کینه قتل پدر رادردل داشتند بادعوت روشنفکرین وروحانیون مذهبی باجنبش وانقلاب مشروطه همراه شدند .درسال1326قمری شهراصفهان به فرماندهی ضرغام السلطنه وابوالقاسم خان به تصرف سپاه بختیاری ومشروطه خواهان درآمد .

چندی پس ازفتح اصفهان سپاه بختیاری به سوی تهران حرکت نمود وباهمراهی وهماهنگی مجاهدین شمالی به فرماندهی سپهدارتنکابنی ویپرم خان ارمنی درسال 1327قمری تهران نیز به تصرف مشروطه خواهان درآمد وسرداراسعد بختیاری وسپاه بختیاری یکی ازعوامل اصلی پیروزی مشروطه خواهان وفتح تهران شدند .

درجریان فتح اصفهان وتهران براساس برخی منابع وروایات احتمالا بابادیهایی که وابسته به خانواده حاجی ایلخانی بودند ازآنجاکه امیرمفخم تالحظات آخر سقوط محمدعلی شاه ازوفاداران وی بود درجبهه سلطنت طلبان قرارداشتند اما اکثریت بابادیها که ازمتحدان ایلخانی بودند وتحت رهبری محمد زمان خان واولادمحمد ولی خان بودند درسپاه مشروطه خواهان ومبارزین بختیاری به رهبری صمصام السلطنه بودند .البته سپاه امیرمفخم نیزنهایتا به سپاه بختیاری ومشروطه طلبان پیوست.دراین لشکرکشی تا فتح تهران دهها نفر ازبختیاریها به شهادت رسید که هرچند اسامی کامل آنهاموجودنیست اما یکی ازآنها آعزیزاله فرزند  آعلی از اولاد کربلایی حیدر (خاندان مهرعلی خان ) بود  همچنین قبادخان فرزند محمدآقاخان شبرنگ ازاولاد محمد ولی خان نیز که یکی ازجوانترین مبارزان درفتح تهران بود نیز مورد اصابت گلوله قرارگرفت ومجروح شد .

پس ازفتح تهران وپیروزی مشروطه خواهان خوانین بختیاری بسیاری ازمناصب مهم همچون وزارت داخله ،وزارت جنگ ،نخست وزیری وحکومتهای ولایات مهمی چون اصفهان،یزد،خراسان،کرمان،کرمانشاه،کردستان رابدست آوردندوبرخی خوانین بابادی ازجمله جعفرخان خسروی درکرمان ومیرزاحسین انتظام درگلپایگان نیز به مناصب حکوکتی رسیدند .همچنین اسکندرخان بابادی عکاشه ازمتحدان امیرمخم حاجی ایلخانی ووفاداران محمدعلی نیزبه حکومت ابرقو رسید .

بررسی پیشینه طایفه بابادی

پیشینه تحقیق

طایفه بابادی یکی از چهارباب بزرگ شاخه هفت لنگ بختیاری است که با قدمتی دیرینه ریشه در کوهسار لربختیاری دارد .سکونتگاه گرمسیری بابادی ها از قدیم الایام ،حول وحوش مناطق کوهستانی شمال لالی یعنی محدوده کوهستانی آرپناه ، گریوه ،پبده ،باباروزبهان ،جاستون شه واطراف شاه مال بابادی امروزی بوده است که به مرور به مالکیت سرزمینی آنها افزوده شد . همچنین قلمرو سردسیری آنها از دیرباز در مناطقی از کهرنگ وبازفت و درمقاطعی املاکی از میزدج ونیز مناطق اطرافگندمان وحدود خانمیرزا بوده است .

از نظر ساختاری باب بابادی از تیره های عالی انور، گاشه ،گله به اتفاق تیره ویا تشهای وابسته بعلاوه طوایف شش گانه راکی تشکیل یافته است ،همچنین برخی طوایف عالی محمودی ، سادات ممبینی و شیخ رباط خود را منتسب به طایفه بابادی می دانند. در روایات محلی لقب بابادی را برآیندی از القاب « بابادین » یعنی بابای دین یا کسانی که در منطقه زودتر به دین اسلام مشرف شده اند همچنین تحول یافته «بابا اودی» می دانند که شاید لقب شخص عارف مسلک یا مکان مقدسی بوده باشد که منطقه ای به نام اودی نیز مشهوراست .به باور اهالی پس از ورود امام رضا به منطقه جهت عبور به فلات مرکزی وعزیمت به خراسان ،بزرگان بابادی از وی پذیرایی و حمایت داشته اند لذا بدین القاب شهرت یافته اند .برای بررسی بیشتر پیشینه این طایفه با سه دسته منبع مکتوب مواجه هستیم :

ا- اشارات نویسندگان بویژه نویسندگان خارجی 2- کتاب تاریخ ایل بختیاری (اسکندرخان عکاشه )

3- تذکره سید محمد پرهیزگار یا تذکره شاه مال بابادی

در دسته نویسندگان متفرقه نظریه مشهور ویلسون در نشریه آسیای مرکزی مورخ جولای 1926م بدون استناد به هیچ منبع واستدلالی بابادی ها را طایفه ای خشن وطغیانگر از نژاد قبیله ارزق معرفی می نماید ومعتقد است که آنها در زمان خلفای عباسی پس از کوچ از بصره به اطراف اهواز و منطقه گرمسیری بختیاری در اندیکا آمده واقامت گزیده اند ودر دوره نادر شاه به جنگ ومبارزه بر علیه او پرداختند .هنری فیلد در کتاب مردم شناسی ایران به استناد گزارش لایارد به انجمن پادشاهی جغرافیایی می نویسد : دینارونی ها از شاخه بابادی ها هستند که درسال 1831میلادی از اصفهان (احتمالا چهارمحال ) به مالمیرکوچ کرده اند .هرچند این گزارش نیز بدون منبع و مرجع مستند مشخصی است اما همچنانکه گفته شد برخی تیره های دینارونی ریشه اجدادی خود را به بابادی ها می رسانند.سردار ظفر نیز در خاطرات تاریخی خود عمده تیره های دینارونی را عالی محمودی و بابادی هفت لنگ برشمرده است (امیری ،مهراب ،1385).

منبع مهم دوم ،کتاب ارزشمند تاریخ ایل بختیاری تالیف اسکندرخان عکاشه در شرح نسب و احوال طایفه بابادی و خاطرات و معلومات وی از بختیاری می باشد .وی در ذکر اسامی اجداد خوددر صفحه 12کتاب چنین آورده است : حبیب الله خان بن اسدالله خان بن موسی خان بن موسی خان بن اسدالله خان …..شیخ باقر بن شیخ محمدرضا بن شیخ عبدالله بن شیخ مهدی که اعقاب چند نسلاً بعد نسل به شیخ ….رضا که ملقب به شیخ بادآورد است می رسد واین طایفه وقبیله امروزی که مسمی به بابادی است و بنده ازاین طایفه شمرده می شوم بابادی اصل وفرع با توابع یک قسمت عمده هفت لنگ بختیاری است به پنج تیره منتسب می شود: عکاشه ،عالی انور،راکی ،گله ،ململی .

وی در ادامه تشریح می نماید که پیرو مهاجرت امام رضا (ع) در سال 201ه ق و طی مسیر در منطقه کنونی بنه وار خلیل خان و تلوک شیخ محمدرضا خود را به امام رسانده و امام از سرعت عمل وی خوشنود شده و او را بادآورد خطاب نمود .همچنین بادآورد مذکور با کشتن یک زوج گاو نر زراعی از امام پذیرایی ومیزبانی نمود .حضرت یک کشکول ویک رقم به وی عنایت فرموده وبادآورد مزبور را جزو خدمه واصحاب به شمارآورد .اسکندرخان اذعان نموده است که شیخ محمدرضا بادآورد با سه یا چهارپشت به عکاشه ابن محصن اسدی از اصحاب خواص حضرت رسول (ص)می رسد ودر صفحه 16مرقوم نموده است که این لقب بادآورد از کثرت استعمال الفاظ لری به بادی وبه تدریج ومرور مشهور به بابادی شد ونتیجتاً«یک شعبه از بابادی حالیه ،بابادی عکاشه است که همان عکاشه عرب باشد وبه زبان الوار گاو شه می خوانند ».

دسته سوم از منابع مهم قابل بررسی تذکره معروف به شاه مال بابادی و نیز دستنوشته های تاریخی است.

تذکره منسوب به شاه مال بابادی شامل سه بخش اصلی است ؛بخش اول نسب امامزاده از آدم تا خاتم ومعرفی دوران صدراسلام وائمه معصوم (ع )واولاد آن .بخش دوم آن مربوط به شرح مسافرت واقدامات سید محمد پرهیزگار و فرزندش ابراهیم معروف به شاه ابوالقاسم وبخش سوم آن ذکر ومعرفی آستانه ها وطوایف مرید وسهم نذورات آنان به متولیان بقعه می باشد که در کتابی تحت عنوان زیارتگاههای بختیاری به قلم فریبرز فروتن رونویسی وتشریح شده است .به نظر فروتن مطالب تذکره مربوط به وقایع عصرمامون عباسی ومصادف با مسافرت وعزیمت امام رضا به ایران است . کاتب در سال 701هجری قمری از روی اطلاعات قبلی کتیبه راتنظیم کرده است و رونویسی فعلی در عصرناصرالدین شاه قاجار نگارش شده است ،نام تعدادی شهود از سادات امامزاده در آن گواه شده است که بررسی زمان حیات آنان قابل اهمیت می باشد.همچنین همین وقف نامه طی مقاله ای توسط مردم شناس فقید جمشید صداقت کیش تحت عنوان «نام برخی از ایلات وعشایر فارس در وقف نامه سال701ه ق.مربوط به امام زاده محمد،روستای ساران بالا»

از میان 26 وقف نامه پراهمیت دانسته شده و مورد بررسی قرارگرفته است . روستای ساران بالا در دهستان کامفیروز از توابع مرودشت و اردکان استان فارس می باشد .ایشان گزارش کرده است که در سطراول صفحه 74تاریخ «سنه احد وسبعمائه »یعنی 701 ه ق وتاریخ موقوفات آن محرم 1127ق با تاریخ بازنویسی 1281ه ق می باشد که بدون تردید دچار تغییراتی شده است .وی تعداد صفحات وقف نامه را که بصورت کتابچه است 77صفحه نقل می کند و محتوای آن را در سه دسته بیان نموده است :

الف -دراین شجره النسب ،شرح حال وکرامات سید محمد به همراه چهارده معصوم (ع) آمده است .

ب – میزان موقوفات جنسی وملکی این امامزاده مشخص شده است .

پ- نام بخشی از ایلات وعشایرفارس در آن درج شده است (به همراه قبایلی ازلر ،کرد ،ترک وعرب ).

دراین وقف نامه سید محمد پرهیزگار ملقب به سید تاج العارفین عنوان شده است و از سه معیار «کردان» ،«طایفه » و «جماعت » جهت دسته بندی طوایف وایلات مرید امامزاده استفاده شده است که بارمفهومی آن ها کاملا مشخص نیست چراکه بعنوان مثال درجایی واژه جماعت راکی و درجایی دیگر کردان بکار رفته است .

بطور خلاصه و به نقل مضمون از فروتن در تذکره روایت شده است که سید محمد از بغداد به قصرشیرین رفت چهل نفر او را همراهی داشتندو در ادامه اشاره برحضور سید محمد درمیان اهل عظمای خراسان وطوس واستقبال آنها دارد پس ازآن از طریق قلعه سیمره و راه خرم آباد به دارالیهود (یکی از مناطقی که به دارالیهود مشهور بود اصفهان است )وارد شد، ازآنجا به سزار در کوههای بختیاری آمد ه ، سپس متوجه محمود آباد که بعدها به نورآباد مشهور شد آمده به بنای مسجدی مشغول گردید .شتر زینل بابادی وگاو عبدالله بابادی که به گاوسیاه بابادی مشهوراست گچ وسنگ و آرد بواسطه فعله می آوردند تا یکساله تمام شد . بدلیل حضورسید محمد درآن منطقه جمعی از اصحاب به عناد و جنگ با اتابک زینل بابادی حاکم آن حدود پرداختند که پس از گرفتاری و مشاهده کرامات وی که در بختیاری به شاه خراسان معروف است مرید و معتقد به اسلام شدند .

تذکره امامزاده صراحت دارد که اتابک زینل بابادی و عبدالله گاو سیاه به اتفاق الوس و قبیله خود ، به آیین مقدس مذهبی درآمده اند که امامزاده وپدرش داشته اند .این اتابک زینل که حکمران نیز نامیده شده است با اتباع خویش به حمایت از سید محمد پرهیزگار پرداخته ،در راه پیشبرد اهداف وی مساعی خود را هماهنگ ساخته تا آنجا پیشرفت که مذهب تشیع را آیینی همگانی ساخت .طایفه ای که اتابک زینل بدان منسوب است یعنی بابادی هم اکنون به اقرب احتمال امکان دارد که هسته مرکزی تمامی طوایفی بوده که بعد ها ودر زمانهایی نزدیک به زمان ما ،بیشترین ،طوایف هفت لنگ را تشکیل داده اند .(فروتن ،صص 18-19).

در ادامه اشاره شده است که جماعت کردان یا گردان پهلوانی و مال احمدی ،گردان حیدری و احمد گرشاسبی با اخوان قرقانلی و گردان اکبری از نسل آن پادشاه عظیم الشأنند که زینل بابادی باشد .در قسمتی از تذکره اشاره به چراگاه رمۀ عبدالله گاوسیاه بابادی در زمین بازفت شده و نیز عبدالله گاو سیاه بابادی بر فرزندان خود واجب نمود که هرساله باید به جهت آب وهیمه کشیدن مطبخ پنج رأس گوسفند وجهت تعمیر بارگاه یک هزار کپکی نقد پرداخت نمایند .در تذکره به موقعیت مکانی مقر سید محمد وبقعه مبارک فرزندش سید ابراهیم که همان شاهزاده ابوالقاسم باشد درجزایر بین الشطین در زمین لاله تاکید شده است …..سید ابراهیم بن سید محمّد پرهیزگار در جای کنار رفته تا سه روز پیدا نشد چون از آن مغاره (غار یا شکاف ) پیدا شد گفتند یا ابراهیم کجا بودی فرمود : مرا به حج بردند وزیارت کردم بعد از چهار روز دیگر شب جمعه نوزدهم ماه المبارک بجوار رحمت حق واصل شد وسه نفر سبزپوش ازآنجا بیرون آمدند ونعش مبارک او را برداشته در آن مغاره بردند (فروتن ،ص41 ).

همچنین سند دستنوشته قدیمی با احتمال قدمت در دوره زندی یا اوایل قاجاری نیز که بخشی از یک کتابچه تاریخی است و متاسفانه تنها یک برگ آن در دسترس ورویت قرار گرفته اشاره بر پیشینه و انساب طایفه بابادی دارد وبطور خلاصه چنین اشاره وبرداشت شده است که عالی از گتوندی نامی بوجود آمده است که این گتوندی نسب به زینل بابادی برساند و زینل وعبدالله بابادی دو برادر بودند که در کوه گریوه (کوه ومنطقه ای کوهستانی در حوالی بابا احمد وبنه وار کنونی )ساکن بودند …..

برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید

قسمت اول قوم باد    قسمت دوم قوم باد    قسمت سوم قوم باد

قسمت چهارم قوم باد    قسمت پنجم قوم باد    قسمت ششم قوم باد

 

جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.

شناخت ایل بختیاری    مشاهیر بختیاری    درباره طایفه بابادی

بعلت برخی تناقضات و ابهامات وروایات افسانه گونه که ناشی از عدم بهره گیری کاتب از مستندات ومنابع تاریخی بوده است ،حقیقتا نتیجه گیری از تذکره را دشوار وپیچیده نموده هرچند با این وجود از اهمیت و ارزش آن کاسته نمی شود وشاید بایک بررسی جامع ادواری توسط کارشناسان بتوان به نتیجه مطمئن تری دست یافت .

چنانکه از تذکره بر می آید ومعرفی نموده است سید محمد پرهیزگار مذکور فرزند امام موسی کاظم (ع) بوده که دامنه فعالیتش بسیاری از مناطق کشور بویژه مناطق جنوبی وغرب کشور را در برداشته و بعلت موقعیت خاص مکانی ،شاه آباد فعلی ( شاه مال بابادی یا شاه گردن بلند ) در سرزمین لاله (لالی ) را مرکز فعالیت و استقرار خود قرار داده بود و اقدامات وی مقارن با حکومت مامون عباسی روایت شده است ولیکن روایتهای محلی اشاره و تاکید بر حضور امام رضا (ع) در منطقه دارد .براساس اینکه این دو بزرگوار برادر هستند باز هم دریک مقطع زمانی بوده اند واحتمال براین است که امام رضا پس از حضور در منطقه وطی مسیر قسمتی از خاک بختیاری جهت ورود به منطقه اصفهان و مسیر مرکزی کشور بنابه دلایل سیاسی و دیگری منصرف شده واز راه جنوب به شیراز رفته واز آنجا به خراسان رفته باشند حال این سوال پیش می آید که چرا تذکره هیچ اشاره ای به این مهم و نقش امام رضا نداشته است ؟ جواب این پرسش دراین می تواند باشد که اقارب و بستگان امام رضا مدت کمی بعد از وی شاید هم بعد از شهادت یا جهت پیشگیری ازکشته شدن وی به ایران آمدند .

در برخی منابع تاریخی آمده است که سید محمد در زمان خلافت مامون عباسی به همراه شیعیان ونزدیکان اهل بیت به قصد دیدار حضرت رضا از مدینه به طوس حرکت کرد به همراه برادرش احمد بن موسی وارد فارس شد وبا جنگی نابرابر با حاکم فارس روبه رو گردیدند سپس مخفی شده وبه کتابت قرآن مشغول شد .بنابر منابع تاریخی قبر مطهر وی در زمان اتابک بن سعد زنگی در محل شهادت برادرش احمدبن موسی پیدا شد .

مهاجرت امام زادگان به ایران، تحت تأثیر رویدادهای قرون اولیه اسلامی، در چهار دسته صورت گرفته است:

الف- عده ای از بنی هاشم به همراه حضرت رضا (ع ) به ایران مهاجرت نمودند. (عیون اخبار رضا ج۷:۳۷۸) یکى از کاروان ها به سرپرستى برادر حضرت رضا (ع ) به نام احمد بن موسى (شاه چراغ) بود که از هفتصد نفر تشکیل مى شد. کاروان دیگر، کاروان حضرت معصومه (س) بود که از چهار صد نفر تشکیل مى گردید (رک. شریف قرشی، ۱۳۷۲).

ب- بسیاری از امام زادگان در برابر خلفای اموی و عباسی خروج نموده، به ناچار به سمت مناطق کوهستانی و یا دور دست و امن ایران متواری شده و در گوشه و کنار ایران پراکنده شدند.( ابن اثیر ،1351 :۳۰۷، نیز نک زنگنه1373: 186-180).

ج-در اثر فشار و کشتار بنی هاشم توسط عمال بنی امیه و بنی عباس، بسیاری از امام زادگان جلای وطن نموده، به طرف ایران مهاجرت کردند و به دولت ها و حکومت های محلی شیعی ایران پناه آوردند (زنگنه ،1373 : 196-180).

د- بسیاری از امام زادگان با هدف ترویج دین و مذهب از طرف ائمه به ایران مأمور شده اند.

سلطان الواعظین شیرازی می گوید: در آخر قرن دوم هجری که مأمون، حضرت امام رضا(ع) را جبراً ولیعهد خود نمود و به طوس برد، بعد از مدتی برادران امام، به شوق زیارت ایشان به سمت خراسان عزم سفر کردند. در این سفر، جناب سید امیر احمد و جناب سید علاءالدین حسین، برادران معظم و جمع کثیری از برادرزادگان و بنی اعمام و اقارب و دوستان حضور داشتند. طریق مسافرت به طوس در آن زمان غالبا از راه کویت،بصره، اهواز، بوشهر و شیراز بوده است.(12)

در این مسیر نیز عاشقان زیادی به این کاروان پیوستند و جمعیتی بالغ بر پانزده هزار نفر از زن و مرد را به وجود آوردند. خبر به مأمون رسید و او دستور صادر نمود که تمامی حکام بلاد در هر جا که قافله بنی هاشم و علویان را دیدند، مانع از ادامه حرکت ایشان شده و آنها را به مدینه بازگردانند، البته در بعضی کتب این طور آمده که در هر جا آن ابوتراب (احمد بن موسی (ع)) را یافتید به قتل برسانید.(13)

برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید

قسمت اول قوم باد    قسمت دوم قوم باد    قسمت سوم قوم باد

قسمت چهارم قوم باد    قسمت پنجم قوم باد    قسمت ششم قوم باد

 

جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.

شناخت ایل بختیاری    مشاهیر بختیاری    درباره طایفه بابادی

مسلما اگر غرض از این هجرت ،صرف دیدار امام بود ،معقول نمی آمد که ایشان کار را به جنگ بکشانند؛ در واقع این هجرت به منظور قیام بر علیه خلیفه بوده است. قیامی که انگیزه آن آگاه شدن احمد بن موسی(ع) از توطئه قتل امام و یاری وی، در دفع توطئه مأمون ذکر شده است(15) با پایان جنگ خونین حاکم فارس با علویان ، عده ای از سران اصلی به صلاح دید سید احمد بن موسی (ع) به اطراف و اکناف پراکنده شدند..(16)

سال کتابت اصلی تذکره یعنی سال 701قمری که نویسنده قبلی نیز از روی اسناد وروایات قبلی بازنویسی نموده مصادف است با سالهای حکومت نصرت الدین احمد اتابک لر بزرگ که در زمینه امور فرهنگی ودینی اهتمام نمود و راهها و مدارس وخانقاهای بسیاری در منطقه ساخت . در روایتهای محلی تاسیس بنای مرقد وبقعه را به هلاکوخان نسبت می دهند که بنظر می رسد بنای اولیه آن در همان دوره ایلخانیان ومصادف با اتابکان لر صحیح به نظر می رسد .

در استان خوزستان بسیاری از آرامگاه ها به امام زاده هایی تعلق دارند که توسط عمال عباسیان به شهادت رسیده اند از آن جمله امام زاده احمد برادر امام رضا (ع) که در رأس کاروانی وارد ایران شد و جملگی کاروان به شهادت می رسند( برای اطالاعات بیشتر رک. بخش دوم کتاب فقیه محمدى،1384) .

در دوران آل بویه، به ویژه عصر حکومت عضدالدوله دیلمی، توجه و اهتمام زیادی به مرقد امامان و عتبات عالیات شد. این پادشاهان شیعی تلاش گسترده ای در توسعه، بازسازی و تزیین مقبره ها و زیارت گاه های امامان انجام دادند. (قاعدان ،1382: 106 نیز نک ابن اثیر1351، ذیل حوادث سال 371 ق) .

از قرن سوم هجری به بعد با رواج گرایش های عرفانی و تصوف شاهد ظهور پدیده هایی به نام خانقاه و زاویه هستیم که در آغاز بیشتر سبقه عبادی داشته است. پس از حمله مغول این گرایش ها تشدید شدند و از دوره ایلخانی تعدادی از خانقاه ها با کارکرد هایی هم چون محل عبادت و چله نشینی، تدریس شریعت های دینی شکل گرفتند که پس از مرگ شیخ به محل تدفین شیخ تبدیل شده اند. گسترش این خانقاه ها در دوره ایلخانیان به حدی بوده است که نیمی از بناهای این دوره را مقابر تشکیل می دهند. (گدار1366: 337).

رواج گرایش های عرفانی و تصوف از قرن سوم هجری به بعد و ایجاد خانقاه ها و مدارس صوفیه و تبدیل شدن این اماکن به محل دفن صوفی، شیخ، مرشد، پیر و بابا و تشدید این گرایش ها پس از حمله مغول، به طور کلی از جمله عواملی هستند که در پیدایش و توسعه آرامگاه ها و بقاعی که هم اکنون تحت عنوان، بقعه، آرامگاه، مقام، خانقاه و جز آن شناخته می شوند، نقش داشته اند.برنارد اوکین به رقابتی که برای ساخت مقابر در بین امیران دوره تیموری وجود داشته، اشاره کرده است. (اوکین،1386: 402)

قرن چهارم و پنجم‌، دوران رشد شیعه در تمامی جهان اسلام و از جمله ایران بود. آن زمان‌، تشیع‌ِ در ایران هم‌، به دلیل فعالیت علمی شیعیان در بخش‌ مرکزی‌اش و همچنین حمایت‌های آل بویه و وزرای آنان‌، پیشرفت هایی داشت‌. طی‌ّ دورانی که تشیع در شام زیر فشار ممالیک بود، تشیع در ایران به آرامی رشد کرد.

با روی کار آمدن سلسلة صفوی و رسمیت مذهب تشیع ، بازسازی، تعمیر و تزیین، و تکمیل و یا ساخت ابنیه بر مدفن امامان و امام زادگان رونق چشمگیری یافت. صفویه در عین اینکه تشیع را رکن عمده دولت خویش ساختند، تصوف را رکن دیگر آن تلقّی کردند و در نهضت انقلابی آنان بود که تصوف و تشیع به هم امتزاج یافت (زرین کوب،۱۳۸۵ :230).در دوره صفوی بسیاری از امام زاده های موجود در ایران موجودیت فراموش شدۀ خود را باز یافتند”(غروی،1376: 164).

در هر حال تذکره حاوی نکات ارزشمندی است که می تواند مورد استناد محققان تاریخی بختیاری قرار گیرد، لیست امامزادگان و عارفان منطقه از جمله آنها است که هم اکنون نیز مورد احترام واقبال مردم بختیاری قرار دارند واشاره شده است که یاران سید هر کدام به جبالی فرستاده شدند تا ازمواضع دین وشریعت اسلام وتشیع دفاع وحراست نمایند و برای هرکدام مخارجی جهت تعمیر آستانه منوره ومساجد ومدارس وخوانق تعیین کرد که هرساله حمل ونقل آستان ملک آشیان نمایند وتسلیم وارثان سید محمد معظم الیه کنند ، که این مهم نیز میتواند از منظر بررسی تاریخ گسترش ونفوذ تشیع در منطقه بختیاری وبویژه مرکزیت قلمرو طایفه بابادی حایز اهمیت و توجه باشد . یکی از ویژگی های آرامگاه‌های مذهبی، توجه به حفظ و نگهداری و تعمیر و توسعه آنها توسط پیروان و مریدان آنها بوده و به همین خاطر است که به طور مکرر شاهد گسترش، نوسازی، تعمیر و تزیین آنها در دوره های مختلف هستیم ودر این تذکره نیز شاهد هستیم که نام برخی عارفانی که در دوره های بعدی در منطقه فعالیت وپیروانی داشته اند به آن اضافه شده اند . همچنین اشاره وقید نام اماکن سرزمین بختیاری از جمله سزار،تمبد (تنبل )،شیمبار،کوتوک ،بازفت ، شلا،کهمفه ،دشت لاله (لالی) ،منار،مازر،قریه مانجز و……از مزایای سند مذکور می باشد .

باتوجه به منقولات و تفاسیر فوق که جهت شناسایی بیشتر وبهتر پیشینه بابادی که سوال اصلی نوشتار را در برمی گیرد آمده است نقل ونظرمحترم مرحوم اسکندرخان مورد شک وتردید قرار می گیرد چرا که وی نسل وانساب خود را به شیخ باد آورد در زمان امام رضا (ع) وماقبل آن به عُکاشه عرب و صحابه پیامبر می رساند.در بررسی بیشتر می یابیم که عکاشه بن محصن بن حُرثان بن قیس بن مره ….بن اسد … از متحدان بنی عبد شمس که در زمره یاران پیامبر درآمد و کسی است که پیامبر در مورد او فرمود بدون حساب وسوال وارد بهشت می گردد.ازجمله دلایلی که میتوان در رد این فرضیه عنوان نمود اینکه :

هیچگونه منبع و روایتی مبنی بر چگونگی ورود نواده عکاشه اسدی به ایران و منطقه بختیاری موجود نیست واسکندر خان هم درمورد آن نظری نداشته است ، از طرفی با توجه به تذکره و روایات زمان ورود سید محمد پرهیزگار یا امام رضا ،عبدالله بابادی گاوسیاه و اتابک زینل در منطقه مورد نظر حضور داشته اند ودارای طایفه و جایگاه اجتماعی بوده اند .اسکندرخان اشاره به میزبانی محمدرضا بادآورد نموده که به نظر نمی رسد در آن ایام یعنی همزمان با حیات امام رضا نام یا لقب محمدرضا رایج بوده باشد در حالیکه هم در تذکره ودستنوشته تاریخی (متعلق به داریوش مهری بابادی ) نام زینل وعبدالله بابادی بعنوان برادر قید وثبت شده است ومحل سکونت آن دو در کوه گریوه نیز در حوالی تلوک ومنطقه مورد اشاره تذکره می باشد .با وجود این که حمدالله مستوفی در سال 740قمری درکتاب جغرافی خود مردم کهگیلویه را که شاخه ای از لر بزرگ همچون بختیاریها هستند شافعی مذهب وسنی معرفی کرده است ، همراهی سرسلسله طایفه بابادی با جریان تشیع حایز اهمیت بسیار می باشد که شاید این مهم در خلق لقب بابادی تاثیر اصلی را داشته باشد .

درقسمتی از تذکره اشاره به رمه گاو عبدالله بابادی در بازفت شده است واینکه وی دو گاو نر سیاه زراعی خود را برای سید قربانی نمود که با لفظ گاشه در روایت و گویش محلی مطابقت دارد . ابوالحسن نوروزی ویراستار کتاب حکومتگران بختیاری در رد نظریه اسکندرخان می نویسد :مرحوم اسکندرخان عکاشه از روی تشابه صوتی و ادایی ،واژه گاشه را که کمی ادای آن به عکاشه نزدیک است به اشتباه عکاشه فرض نموده ….. دراین مورد جهت اطمینان بیشتر بایستی اسناد ملکی ومحلی تیره بابادی گاشه (عکاشه ) را بویژه در ادوار زندی و اوایل قاجاری مورد بررسی قرار داد . در سند التزام نامه سرجوخگان هفت لنگ به ابدال خان دورکی در سال 1195قمری طایفه بابادی به جماعت بابادی روزبه ، بابادی گله وبابادی گاشه دسته بندی شده واز هرکدام نماینده ای معرفی وتعهد نموده است . خود اسکندر خان نیز اشاره داشته است که در گویش محلی لفظ گاشه رایج می باشد . در گذشته گاهی نام ایلات وعشایر از نام حیوانات گرفته می شد مانند : قره قوینلو (گوسفند سیاه) آق قوینلو (گوسفند سفید ) بیات (اسب پیشانی سفید ) ، عرب گاومیشی ، کردان گاوسفید ،گاودار ،گاوبار ،گاوسیاه در سیستان ،گاو دوش در بختیاری ………

نکته دیگری که شاید منبع نظر اسکندرخان بوده است مقام وعنوان شیخی اجداد خوانین عکاشه می باشد که بنظر می رسد تا زمان زندیه و حکومت شیخ مهدی این عنوان در خاندان روسای عکاشه مرسوم بوده که پس از اعطا مقام خانی به اسدالله خان دیگر عنوان شیخی ازکاربرد افتاده است هرچند که به خاندان خوانین عکاشه اولاد شیخ هم می گویند .در این خصوص به نظر می رسد براساس همان متن کتاب اسکندرخان که امام رضا یا سید محمد مورد نظردر تذکره ، شخص بادآورد را جزو خدمه واصحاب به شمار آورد برای وی یا طبق تذکره به عبدالله گاو سیاه مقام ورتبه شیخی مدنظر اعطا شد که این به سبب پذیرایی و استقبال عبدالله بابادی بوده است نه اینکه چون نژاد ش به عرب می رسید چنین ملقب شده باشد .می دانیم که در بختیاری برخی تیره ها وطوایف به خاطر جایگاه شرعی و معنوی که پیدا کردند ملقب به عنوان شیخ شده در حالیکه این دلیلی بر غیر لر بودن آنها نیست .همچنین با توجه املاک موقوفی از جمله املاکی در سرتنگ لاله محل مرقد منور، تنگ اودی ، آب حاجت ، جشناداحمد،قسمتی از انهار طراز ،قطعاتی از املاک عنبر وجهانگیری که در وقف امامزاده و وارثانش درآمد نیازمند مدیریت امور موقوفی بوده است .

مورد دیگری که جای سوال دارد اینکه دوره حیات شیخ باقر که وصف آن در کتاب اسکندرخان به سال 1019قمری وعهد شاه تهماسب صفوی آمده است مطابقت تاریخی نداشته و در تذکره شاه قطب الدین یا شاهزاده عبدالله در کنار نام محمد ولد تقی بابادی بدین گونه ثبت شده است : باقر بن شیخ بادآورد بابادی ومحل مهر او .این سند که بعداً رو نویسی شده مربوط به اوخر دوره صفوی است و شیخ باقر و محمد بابادی احتمال زیاد در دوره افشاری یا اوایل دوره زندی فوت نموده اند بنابراین بعید می نماید که نام یا لقب بادآورد آنچنان در میان انساب وی تکرار شده باشد که به عهد امام رضا یا برادرش سید محمد برسد .در این سند نام علی صالح ولد عبدالخلیل دورکی که در دوره نادرشاه به مقام کوهمالی وخانی رسید واوایل دوره شاهی کریم خان زند فوت نمود به چشم می خورد .

با وجود برخی قراین و امارات تذکره از جمله برخی عناوین واسامی سرزمینی وطوایف ،اینکه اتابک زینل و عبدالله بابادی در واقعه ورود امام رضا (ع) ویا سید محمد پرهیزگار شخصاً امکان حیات داشته باشند بعید به نظر می رسد اما با توجه به اشاره واستناد تذکره وهمچنین در نظرگرفتن برخی منابع ودلایل دیگر مبنی برتعلق داشتن تیره ها وخاندانهای دیگری درگذشته به طایفه بابادی که اکنون به طوایف یا باب های دیگری تعلق دارند می توان گفت حتی اگر اتابک زینل وعبدالله بابادی در قرن چهار یا پنج قمری می زیسته اند باز هم محتمل است که در حداقل دو قرن قبل از آن طایفه بابادی دارای هویت گروهی بوده و سرسلسله آن وجود داشته است که  ملقب به بابادی شده است و در دوره اتابکان لر ، زینل بابادی به لقب اتابکی یا شاهی محلی رسیده است و اعقاب وی در دسته های مختلف بابادی همواره ریاست و بعدها خانی داشته اند همچنانکه اعقاب عبدالله بابادی نیز پس از رسیدن به مقام شیخوخیت همواره دارای مقام شیخی بوده تا اینکه پس از جدایی از تیره عالی انور و گله در عهد زندیه به مقام خانی تیره خود رسیدند .بنابر این بابادی اعم از عالی انور و عکاشه یا گاشه می باشد ونمی توان پذیرفت که قبل از شکل گیری بابادی القاب عالی انور و عکاشه یا گاشه وجود داشته اند مثلاً نمی توان گفت که عکاشه اسدی صحابه پیامبر سر سلسله تیره عکاشه باشد وبعد بابادی به آن ملحق شده باشد مگراین فرض باشد که عکاشه تنها سر سلسله معدودی از خاندان تیره بابادی عکاشه یعنی خوانین وشیخ زادگان آنها باشد که از نظر جمعیت شناختی و ساختار ایل بختیاری منطقی به نظر نمی رسد .

برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید

قسمت اول قوم باد    قسمت دوم قوم باد    قسمت سوم قوم باد

قسمت چهارم قوم باد    قسمت پنجم قوم باد    قسمت ششم قوم باد

 

جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.

شناخت ایل بختیاری    مشاهیر بختیاری    درباره طایفه بابادی

(علی مهری بابادی )

منابع وماخذ :

اسکندرخان عکاشه (ضیغم الدوله بختیاری ) ،تاریخ ایل بختیاری ،چاپ اول ،تهران ،انتشارات فرهنگسرا،1365.

فروتن ،فریبرز، زیارتگاههای بختیاری ،چاپ اول ،انتشارات صمد ،1383.

امیری ،مهراب ،حکومتگران بختیاری ، نشر پازی تیگر ،چاپ اول ،تهران ،1385.

صداقت کیش ،جمشید «نام برخی از ایلات وعشایر فارس در وقف نامه سال701ه ق.مربوط به امام زاده محمد،روستای ساران بالا»مجله انسان شناسی ،دوره دوم ،سال یکم ،شماره پیاپی 10، بهار وتابستان 1388،صص 205-217.

در نقل روایات از گفته های مرحومین آ ملا معطلی و آ علی عسگر مهری بابادی استفاده شده است .

سجادی ،علی .خاستگاه تاریخی بناهای آرامگاهی استان خوزستان در دورة اسلامی .

12) شیرازی،سلطان الواعظین،شبهای پیشاور،ج1،(قم ،انتشارات دلیل ما،سال 85،) ص 184 تا 195.

13) فرصت الدوله ،آثار العجم ،ص445 – محمد هاشم، منتخب التواریخ،ص680 – کنز الانساب، ص 95؛ مجلسی، بحار الانوار،ج11،ص276 با تفاوت هایی آوردند.

15) عرفان منش،جلیل،چلچراغ شیراز،تحلیلی از قیام احمد بن موسی و برادران امام رضا(ع)، (مشهد،انتشارات آستان قدس رضوی) ص61

16) شبهای پیشاور، پیشین،ص189 – گیلانی، بحرالعلوم، انوار پراکنده نسابه، ج1،ص104

برای مشاهده مستند قوم باد، وارد صفحه مورد نظر شوید

قسمت اول قوم باد    قسمت دوم قوم باد    قسمت سوم قوم باد

قسمت چهارم قوم باد    قسمت پنجم قوم باد    قسمت ششم قوم باد

 

جهت مطالعه مقالات و مشاهده منابع، وارد صفحه مورد نظر شوید.

شناخت ایل بختیاری    مشاهیر بختیاری    درباره طایفه بابادی

مطالب مرتبط با موضوع