سخت است فهماندن صدای بلند آمار به کسانی که برای نفهمیدن جایزه میگیرند و شوربختانه همانها باید برای کسانیکه بهتر از خودشان میفهمند، تصمیمگیری کنند.
از سال ۱۳۷۲ که معلمی تازهکار بودم، برای اولین بار زمزمه اجرای رتبهبندی معلمان را شنیدم، خوشحال بودم که انشای دوران کودکیام برای معلم ریاضی شدن، محقق شده بود و خبرهایی هم برای بهبود وضعیت معیشتی معلمان بر زبانها بود.
حالا ۲۸ سال از آن خبرها گذشته و هنوز هم نگرش دولتمردان و حاکمان همان است که بود و گویا قرار نیست تغییری در این نگاه رخ دهد.
تا کنون حداقل پنج بار، رسما اجرای رتبهبندی معلمان اعلام شده اما دریغ از یک ذره صداقت!
اجرای قریبالوقوع رتبهبندی معلمان را هزاران بار اعلام کردند اما هرگز نگفتند که با آن همه هیاهو، چرا اجرا نشد؟
مورچهها زندگی سراسر رمز و رازی دارند، یک زندگی کاملا اجتماعی با سازوکارهای بسیار منسجم، آنها برای اینکه مسیر خود را صحیح طی کنند از مادهای بهنام فرومون را در مسیر حرکت خود استفاده میکنند، همین ماده راهنما، گاهی برای جان آنان میشود.
مورچهها غالبا از یک الگوی خاص برای یافتن کوتاهترین مسیر استفاده میکنند که حتی در ریاضیات یک شیوه بهینهسازی به نام الگوریتم کلونی مورچگان نیز بر اساس همین شیوه بنیان نهاده شده است.
گاهی بر حسب اتفاق، انتهای مسیر، قبل از رسیدن به کلونی، به میانه مسیر قبل رسیده و باعث ایجاد یک مسیر دایرهای شکل تکراری میشود که مورچهها بارها و بارها این مسیر را طی میکنند بدون اینکه با به کلونی یا مخزن غذا برسند، حالا یا باید این مسیر را تا ابد تکرار کنند یا پس از مدتی تسلیم مرگ شوند، این مسیر دوری تکراری را گردونه مرگ یا مارپیچ مرگ میگویند، بدترین اتفاق برای مورچگان، گرفتاری در مارپیچ مرگ است که در واقع شروع یک پایان مرگبار برای آنهاست، آغازی بر کاهش مداوم توان آنهاست، بعد از طی کردن هر دور باطل، آنها به مرگ نزدیکتر میشوند.
گرفتاری در گردونه مرگ، چنان آزاردهنده است که حتی قلب بیننده را نیز به درد میآورد.
مورچگان به ندرت میتوانند از مارپیچ مرگ نجات یابند، مگر اینکه بر حسب اتفاق تعدادی از آنها از صف مرگبارشان خارج شده و دیگران نیز با دنبالهروی از آنان، خود را نجات دهند.
داستان ما معلمان نیز بی شباهت به گرفتاری در مارپیچ مرگ نیست، چون در پایان هر سال، توان کمتری برای ادامه راه داریم و خود را به مرگ روحی نزدیکتر میبینیم، در زمان شروع به کارم، حقوق معلمان تازه استخدام حدود ۲۸,۰۰۰ تومان و معادل دوونیم سکه بهار آزادی بود و اکنون بعد از ۳۰ سال تدریس ریاضی، حقوق دوران بازنشستگیام ۷,۹۰۰,۰۰۰ تومان است که ارزش آن کمی بیش از نیم سکه است یعنی حقوق معلمان طی سی سال گذشته، هر سال حدود ده درصد کاهش یافته است. این همان مارپیچ مرگیاست که ما معلمان گرفتار آن شدهایم. سال به سال سفره معلمان کوچکتر شده و توان آنان برای ادامه راه کمتر میشود و این مرگ تدریجی را با تمام توان احساس میکنیم.
سالهاست که معلمان و رتبهبندی گرفتار مارپیچ مرگ شده و ظاهراً راه چارهای نیز ندارند و حاکمیت هم فریادرس آنان نیست، مگر این که یک نفر از این مسیر تکراری خارج شده و دیگران را از گرفتاری در این مارپیچ مطلع کرده و نجات دهد.
اکنون که مجلس، بر طبل تکراریِ کمبود بودجه میکوبد، دو نکتهٔ بودجهای را یادآوری میکنیم
اولین مورد، عدالت در پرداخت حقوق است که مطالبه این خواسته بر اساس اصول انسانی، شرعی، عرفی، اجتماعی و قانونی، کاملا منطقی است و برای کسانیکه حقوقشان جهت گذران زندگی بر اساس کرامتهای انسانی کافی نیست، هیچ بهانهای پذیرفتنی نیست مگر اینکه تمام حقوقبگیران دولت مانند آنان حقوق دریافت کنند نه اینکه عدهای تا ۱۰۰ برابر آنان ماهانه حقوق دریافت کنند، در این صورت هیچ موعظهای اثر ندارد.
نمیتوان به بهانه اینکه دولت بودجه ندارد، اصل سیام قانون اساسی را به مسلخ برده و مدارس به هر بهانهای از خانوادهها پول دریافت کنند و نهادهای نظارتی هم وظیفهای جز توجیه این عمل غیرقانونی برای خود متصور نیستند. اگر برای اجرای اصل سیام قانون اساسی بودجه نداریم، پس چگونه آن همه اختلاس رخ داده است؟
دومین نکته، وجود باگهای بسیار بزرگ و ویرانگر، در سیستم پرداخت حقوق توسط دولت است و با یک ماشین حساب ساده هم میتوان آنرا یافت اما ظاهراً کسانی که باید چنین باگهایی را شناسایی کنند، خود از همین مسیر ارتزاق میکنند.
بخشی از بودجه جاری دولت که تحت نظارت مجلس قرار دارد، چیزی حدود دو میلیون میلیارد تومان است یعنی ۲,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان.
از این بودجه، مبلغ ۱,۶۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان بابت پرداخت حقوق است و ۵۶ درصد آن که ۹۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان باشد فقط به یک وزارتخانه پرداخت میشود: وزارت نفت.
یعنی، وزارت نفت کمتر از یک هشتم وزارت آموزشوپرورش پرسنل دارد اما بیش از ده برابر وزارت آموزشوپرورش بودجه دریافت میکند، میدانید چرا؟
جواب بازی با کلمات است: تولید نفت.
دولت ماهانه به ۸,۳۰۰,۰۰۰ نفر ماهانه حدود ۱۲,۵۰۰,۰۰۰ تومان حقوق پرداخت میکند که:
میانگین حقوق ۸,۰۰۰,۰۰۰ نفر از آنان حدود ۷,۸۰۰,۰۰۰ تومان و میانگین ۳۰۰,۰۰۰ نفر دیگر اما، بالای ۱۱۰,۰۰۰,۰۰۰ تومان است.
با جلوگیری از پرداخت حقوق ۱۱۰,۰۰۰,۰۰۰ تومانی به آن ۳۰۰,۰۰۰ نفر، میتوان حقوق ۸,۰۰۰,۰۰۰ نفر را ماهانه پنج میلیون تومان افزایش داد و این افزایش، برای دولت هیچ بار مالی ایجاد نخواهد کرد.
مزبان حبیبی
دهم آذر هزاروچهارصد